۱۳۸۷ آبان ۲۵, شنبه

قهوه و چای

امروز می گفتی که اولویت با زودتر تمام کردن درسهامونه. می گفتی که از این همه فشار و امتحان و شرایط بلاتکلیفی برای ادامه تحصیل اینجا یا کانادا داری خسته میشی. تازه تو که نگفتی و نمیگی، اما زحمت درس و امتحانهای من هم کم فشاری بهت نمیاره. به هر حال حالا قرار شد تا بیشتر و بهتر فکر کنیم و تصمیم بگیریم. تازه بحث امتحان GRE هم هست.

تو موندی خونه و من هم تو گل گادامر. اما حتی اگر نمره ی خوبی هم نگیرم، از این که نسبتا خوب خومدم و یه چیزایی یاد گرفتم راضیم. آره موندی خونه تا هم به کارهای نظافتی خونه برسی و هم یه کم به خودت. صبح که با هر مصیبتی بود با شیلنگ پاره ی جارو برفی خونه رو به روال معمول یکشنبه ها جارو کردم. لامصب تو این اوضاع مالی فقط 37 دلار پول یه شیلنگ نو میشه. تو هم بعد از مدتها پلو خورشت قیمه برام درست کردی. تازه بهم قول دادی که وقتی برمی گردم خونه یه کیک هم درست کرده باشی تا با قهوه و برنامه ی "آیدل" شب رو سپری کنیم.

می دونی که برای ما درکنار هم نشستن و قهوه یا چای نوشیدن از اول جزء بهترین تفریحات بوده.
ن گلم، بهترینم، دارم میام پیشت. قهوه رو بریز.

هیچ نظری موجود نیست: