۱۳۸۷ آذر ۳, یکشنبه

روز خوب و شب بد

دیروز روز خوبی بود و شب بدی. ظهر به PGARC آمدیم. درسی نخواندیم و بیشتر کتاب دانلود کردیم. دو نوبت با بچه ها برای نهار و چای عصر وقت گذاشتیم و البته خیلی هم وقت گذاشتیم و هر دو خسته شدیم. سر شب خانه آمدیم و "آیدل" را دیدیم که طبق پیش بینی که می کردیم "وز" برنده شد.
بعد از آن من خواستم آهنگی را که یکی از شرکت کنندگان قبلا خوانده بود در "یوتوپ" پیدا کنم که کردم آهنگ With arms wide open بود. آخر شب به ن گفتم که من می خوام کمی آهنگ گوش کنم، همان موقع هم خاله سوری از ایران زنگ زد تا صحبت کنه، البته من متوجه نشدم که ن با کی داره حرف میزنه. گویا از اینکه گوشی تو گوشم بود و کمی با آهنگ همراهی می کردم، ن نگران حالم شده و از اونجایی که هنوز نتونسته بر نگرانیش از آن اتفاق لعنتی که چند ماه پیش تو هواپیما برای من افتاده بود خودش را خلاص کنه، با نگرانی اومد سراغ من تلفن به دست. من هم از همه جا بی خبر که داره با کی حرف میزنه و گفته که من هم نیستم، بلند گفتم حال من خوبه.
ن هم دستش را جلوی گوشی گرفت و اشاره کرد که ای بابا مگه نمی بینی که اوضاع از چه قراره. خلاصه من که حالم گرفته شده بود بی خیال آهنگ شدم و از اینکه در این حد هم نمی تونم با خودم خلوت کنم خیلی شاکی شدم. اما بعد از کمی فکر کردن دیدم که با آن اتفاق هواپیما خب ن حق داره. اما از رفتارش در مورد تلفن ناراحت شدم چون گفتم که به هر حال که من خبر نداشتم چه خبره و تو چی گفتی.

موقع خواب پیش خودم گفتم که حالا مهم نیست هر چی بوده تموم شده و فقط سوء تفاهم بوده. اما باز ن و من از حرفهای رد و بدل شده ناراحت شدیم. ن بهم گفت که مدتیه احترامش را مثل قبل رعایت نمی کنم.
هم درست میگه و هم نه. اما درست و اشتباهش نه برای من و نه برای ن اهمیتی نداره، مهم اینه که این حس نباید به وجود می آمده. من به غیر از ن هیچ کسی را ندارم و نمی خواهم داشته باشم هیچ چیزی را هیچ چی به قیمت ناراحتی و اشک ن. اون هم برای من همین داستان را داره و چه بسا به واقع بیشتر از من.

به هر حال هر چی دیشب و امروز سعی کردیم که هر دو از دل همدیگه در آوریم - همون موقع در آمد- اما ناراحتی من از دست خودم خیلی عمیق تر از این حرفهاست که یکی دو روزه درآید.

امشب هم مهمان داریم. میشل با پارتنرش میاد که ن در دانشگاه نیوساوت ویلز دیدتش ولی من هنوز ندیدمش. به غیر از او که استاد سینما و آشنا با سینمای ایرانه، گیی که تازه بعد از یک سال از ایران برگشته ودر موناش پروفسور موسیقی است میاد. ن در "فیس بوک" باهاش آشنا شده اما هنوز ندیدیمش. پیشاپیش هم سفارش خورش بادمجان داده.

هیچ نظری موجود نیست: