۱۳۸۷ آبان ۲۳, پنجشنبه

دیدار با میشل

امروز به دیدن میشل استاد رشته ی مدیا در دانشگاه نیوساوث ویلزرفتی. برای اولین بار بود که هم میشل و هم آن دانشگاه را می دیدی. گویا میشل خیلی راهنماییهای خوبی برای تزت بهت کرده بود. خوشحال بودی و گفتی باید با اینجور آدمها بیشتر ارتباط داشته باشیم. قرار شد یک شب با پارتنرش به خانه و شام دعوتش کنی.

من هم که حسابی سر خوندن و نوشتن مقاله ی درسیم چلونده شده ام. اما با اینکه هنوز نمی دانم چی کار می خوام بکنم از روند درس خوندن امروزم راضی بودم.

با هم قبال هم بارها و بارها صحبتش را کردیم، فقط اون کسانی موفق می شوند - در شرایط ما- که منظم و با پشتکار پیش برن.
دیروز هم کلاس فرانسه حسابی حالم گرفته شد. دو هفته ای هست که فرانسه خوندن به نفع درسهایم کنار رفته و خب معلومه که تو کلاس از همه چیز عقبی.
اما کلا روزهای سخت و شیرینیه. فردا هم قراره بری با بیتا "آلدی". به من که گفتی، گفتم مگه پول برای خرید داریم؟ گفتی پس نمیرم. اما در آخرین لحظه مثل اینکه به این نتیجه رسیدیم که به هر حال خرید از "آلدی" بهتره ولو اینکه خیلی کم باشه.

هیچ نظری موجود نیست: