۱۳۹۲ مهر ۹, سه‌شنبه

Hit & Run


آخر وقت سه شنبه شب اول اکتبر هست و تازه عمو اعلا با ماشینی که امروز کرایه کرده بود تا به محلی که تو دیشب برایش رزورو کرده بودی برای ماساژ گرفتن و ریلکس کردن در خارج از شهر برود ما را به خانه رساند و خودش رفت تا کمی در شهر بگردد.

دیشب که رفتیم دنبالش تا برای شام برویم دیستلری از شدت کمر درد نمی توانست راحت راه برود و این شد که تو این پیشنهاد را دادی و امروز رفت همانجایی که تو ماه پیش با لی لی رفته بودی و تمام شب داشت از آنجا تعریف می کرد. با این همه دارایی زورش میاد که کمی درست و حسابی حتی برای خودش خرج کنه اما این یکی را خیلی راضی بود. امشب هم رفتیم شام بیرون و خلاصه از جمعه شب که آمده داستان ما شده هر شب شام مفصل چه در خانه و چه بیرون و کلی وزن و اشتهامون بالا رفته.

امروز صبح از آنجایی که باید اول میرفتی تلاس تا مدارکی که خواسته بودند را تحویل دهی و جای پارک در آنجا درد سری هست که نگو تو را تا آنجا رساندم و در ماشین منتظر ماندم تا تو آمدی و از آنجا تو راهی شرکت شدی و من با قطار رفتم دانشگاه کلاس آشر. بعد از ظهر هم به خانه برگشتم تا کمی خودم را برای سخنرانی فردا صبح که باید برای بچه های دانشکده بابت اسکالرشیپ بکنم و از تجربیات خودم بگویم آماده کنم که عملا وقت نشد و افتاد به فردا صبح پیش از رفتن. بعد از سخنرانی فردا هم باید زود برگردم خانه تا مقاله ای که مامانت می خواهد سر کلاسش ارايه دهد- درباره ی رئالیسم در فلسفه- را بنویسم و برایش ایمیل کنم.

تو هم از سر کار که برگشتی خانه خیلی دمغ بودی و وقتی علتش را پرسیدم گفتی که در پارکینگ نزدیک شرکت وقتی که رفته ای تا ماشین را برداری متوجه شدی در و گلگیر عقب ماشین را خط انداخته اند و احتمالا ماشینی زده به ماشین ما و در رفته. البته خیلی بد نبود اما تو را بخصوص ناراحت کرده چون به هر حال انتظارش را نداشتی و ماشین هنوز خیلی نو و تازه هست.

از تلاس اما بگویم که امروز بهت گفته اند هنوز هیچ چیز صد در صد نشده و سندی داره با یکی دو نفر دیگه هم تا جمعه مصاحبه می کنه و نتیجه تا آخر هفته و یا اول هفته ی آینده مشخص میشه. البته با تو امشب قراره یک ملاقات در کافه روز یکشنبه گذاشته که خبر خیلی خوبی است. هر دو به شدت منتظر این تغییر هستیم و خیلی دوست داریم که علاوه بر انجام شدنش به خیر و خوشی صورت بگیره و خصوصا از این دوره ی شدید فشار و کار با تام - که حتی به گفته ی مارک معاونش که دیروز بهت گفته از جمله عوضی ترین آدمهایی است که میشه باهاش کار کرد- راحت بشی و یک تجربه ی تازه و دوست داشتنی و دلنشین را آغاز کنی.
 

هیچ نظری موجود نیست: