۱۳۹۲ آبان ۶, دوشنبه

تلاس با تلاش


نمی خواهم با شکایت هزارباره از اینکه روز و وقتم رفت و بجای درس خواندن به بطالت می گذرانم این روز قشنگ و آفتابی را ثبت کنم. وقتی که بهترین خبر روز و اتفاق حال حاضر زندگیمون به سلامتی و زحمت و تلاش تو کلید خورده و روز اول کار در تلاس شروع شده. تقریبا تازه رسیده ام خانه و تازه ساعت از ۱۲ ظهر گذشته. صبح تو را رساندم و بعد از اینکه به موقع رفتی سر کار تا روز اول کاریت را شروع کنی به امید خدا به آزمایشگاه رفتم و بخش تمام نشده ی و نمونه های آزمایشهامون را تحویل دادم و بعد از کمی در کرمای دانفورت نشستن و کمی در بی ام وی چرخیدن به خانه آمدم. به محض اینکه رسیدم تو بهم زنگ زدی و تلفن دفترت را دادی و گفتی که منتظری تا لپ تاب و بعد هم گوشی جدید و شماره ی تازه ات را تحویل بگیری. همه چیز خیلی مرتبه و گفتی که از شدت برنامه ریزی دقیق و اینکه تمام برنامه ی کاری و ملاقاتهای پیش رو در ماه نوامبر را برایت تعیین کرده اند خیلی خوشحال بودی. درست برخلاف کپریت که هرگز تمیرن داده نشدی و اصطلاحا *ترین* نشدی اینجا همه چیز روی روالی هست که باید.

صدایت خوشحال بود و امیدوارم همه چیز همینطور عالی پیش برود که انتظارش را داری.

دوستت دارم و بهت افتخار می کنم.

هیچ نظری موجود نیست: