۱۳۹۱ مهر ۸, شنبه

تحمل


دیروز تمام انرژی من به کلاس و تدریس گذشت که بد هم نبود و بخصوص وقتی پیشرفت بچه ها را می بینی احساس خوبی داری. تو هم که سر کار بودی و بلافاصله بعد از کار آمدی خانه تا به گروهی دیگر که می آمدند تا اینجا را ببینند برای اجاره نشان دهی. بعدش هم که کلاس پیانو داشتی و رفتی کلاس. من وقتی از دانشگاه برگشتم رفتم بی ام وی و بعد از مدتی کمی آن دور و قدم زدم و تا رسیدم خانه وقت رفتن تو به کلاس شده بود. شب که برگشتی با پنیر و زیتونی که از مارکت خریده بودی و دیدن فیلم Detachment شب آرام و خوبی را داشتیم. البته حرف زدن با مادر که بیشتر از یک ساعتی طول کشید بابت چیزهایی که از امیرحسین گفت و اینکه مادر را در فشار گذاشته تا مادر همان یک قطعه طلایی که داره را بفروشد و از همسایه اش قرض کند تا آقا برای کارش- که هنوز معلوم نیست کی شروع میشه- تلویزیون اختصاصی بگیره. گرفتن تلویزیون پلاسما در حالی که کلا در یک سوئیت با مامانت زندگی می کنی که او هم تلویزون پلاسما داره خیلی جالبه و اتفاقا نشان میده که باز هم امیرحسین داره جنگولک بازی در میاره عوض کار کردن. جالبتر اینکه از مادر هم چند صد دلاری به اسم خرید میز و صندلی گرفته بعد از اینکه من برایش ۵۰۰ دلار فرستادم. حالم گرفته شد اما تو بلافاصله با گفتن اینکه چگونه یاد گرفته ای که نسبت به این مسائل موضع درستی اتخاذ کنی و داستانهای جهانگیر را تحمل کنی خیلی کمکم کردی.

امروز هم با اصرار تو تا دیر وقت خوابیدم. چون جمعه صبح ساعت ۴ بیدار شدم که متنی که باید تدریس کنم را بخوانم و تو خیلی نگران سلامتی و کم خوابی من بودی فکر کردم کمی خیالت را حداقل از این بابت آسوده کنم. بعد از اینکه بیدار شدیم هم با هم رفتیم کرما و قهوه ای خوردیم و از آنجا هم پیاده رفتیم تا ایستگاه شربورن که مسیر قشنگ و کوتاهی بود تا کارتهای TTC دانشجویی مون را بگیریم.

گرفتیم و در مسیر برگشت تو رفتی فروشگاه بی تا یک دست ملحفه بگیری- چون اینهایی که داریم بیش از ۶ سال هست که داره کار میکنه و داغون شده- و من هم رفتم کتابخانه ی ویکتوریا تا برای بانا و ریک مقاله ی هانا آرنت که راجع به رزا لوکزامبورگ را نوشته کپی کنم. در راه برگشت شرابی گرفتم برای امشب که خانه ی فرشید و پگاه دعوتیم و تو هم می خواهی یک تارت گلابی درست کنی.

امروز قراره که تو برنامه ریزی کنی- حالا که کار جیمی خدا را شکر قطع شده و عصرهایت آزاد شده- و من هم باید پروپوزال OGS را بنویسم. البته آلمانی هم می خواهم بخوانم هر چند که ساعت همین الان نزدیک ۲ هست و خیلی وقتی نداریم.
 

هیچ نظری موجود نیست: