۱۳۹۱ شهریور ۲۱, سه‌شنبه

فیلم آرنت


تازه از دیدن فیلم هانا آرنت در جشنواره ی فیلم تورنتو- تیف- به خانه برگشته ایم و داریم آماده ی خواب میشویم. فیلم به شدت متوسط و حتی ضعیفی بود که بیش از هر چیز به دوره ی زندگی آرنت درباره ی گزارشش از دادگاه آیشمن بر می گشت. فردا تمام روز دانشگاه خواهم بود و تو هم از بعد از ظهر خواهی آمد برای کلاس درس فرانکفورت.

امروز را با اینکه خانه ماندم تا کمی درس بخوانم کاملا از دست دادم پای اینترنت. واقعا حالم از این وضعیتم بهم می خوره و هیچ کاری هم برای بهتر شدن روزهایم نمی کنم. تو هم که سر کار بودی و نهار را با نسیم خوردی و بعد از کار هم آمدی سر قرار تا با هم برویم سالن نمایش فیلم که بطور اتفاقی از آنجایی که کردیت کارت تو مدلش فرق داشت بجای اینکه برویم در صف- بعد از گرفتن بلیط البته- دعوت شدیم به سالن و پذیرایی شدیم و زودتر از سایرین هم با آن جمعی که بودیم رفتیم داخل سالن که البته یک خانم پیر نشست بغل دست من و در تمام طول دو ساعت خواهر و مادر بنده را بهم پیوند زد از بس با دست و پایش کوبید به من و تا آخر فیلم یا پاپ کورن خورد و یا آب نبات و خلاصه ملچ و ملوچ و آخر سر هم انگشت در دهان داشت البته با صدای فک و آرواره هایش دهن بنده را سرویس می کرد.

دیروز هم رفتم پیش از ظهر گوشی موبایل قبلی که داشتم را به آیدا رساندم تا تحویل مامانت بده که از تو خواسته بود اگر گوشی اضافه داریم برایشان بفرستیم که احتیاج دارند. بعد هم ماشین را پس دادم و توی این اوضاع نزدیک ۱۶۰ دلار شد. بعد هم رفتم گوته و با یادویگا درباره ی طرح شب حافظ و گوته حرف زدم که خیلی خوشش آمد و قرار شد سر فرصت پیگیری کنه و بهم خبرش را بده. از آنجا آمدم سمت خانه و بعد از اینکه تو آمدی و من از ورزش برگشتم سنتی آمد و شام با ما بود و بعد از چند ماه دیداری تازه کردیم. آخر شب هم با امیرحسین کلی حرف زدم که گفت خیلی به آینده ی کارش امیدواره و من هم امیدوارم باز هم داستان پوک و بی مایه از کار در نیاد.
 

هیچ نظری موجود نیست: