۱۳۹۰ مرداد ۲۶, چهارشنبه

نامه های رسمی


در حالی که دیروز به نسبت کمی درس خواندم و عصر که رفتیم کافه یکی از پادکستهای مربوط به درس روسو را پیاده کردم و گوش دادم و البته کمی هم آلمانی خوانده بودم. و در حالی که تو دیروز مقاله ی روسو را که تمام کرده بودی فرستادی برای استادت. امروز از صبح که بیدار شدیم و به پیشنهاد تو رفتیم دانشگاه یورک دنبال کارهای اداری مون و گرفتن نامه های لازمه برای سفارت آمریکا که جمعه باید بریم، کلمه ای درس نخواندیم.

بعد از اینکه تقریبا تا ساعت 5 دانشگاه کارهامون را کردیم و تمام نامه های رسمی را گرفتیم و تو هم به سلامتی هم کار TA خودت را انجام دادی و هم بلاخره نامه ی رسمی پذیرش و قبولی دانشگاه را گرفتی رفتیم ایتون سنتر تا برای من یک کیف بگیریم. بعد از اینکه دیدم تو هم که کیف لازم داری از یکی از کیفهای "فسیل" خیلی خوشت آمده یک کیف هم برای تو گرفتم و کفشی هم که در حراج بود و برای رفتن به دانشگاه نیاز داشتی از "راکپورت" گرفتیم و خلاصه با خرید یک سینی مخصوص برای پیتزا که در فر بگذاری برگشتیم خانه.

من رفتم آبجو گرفتم و آمدم خانه و بعد از اینکه با مادر حرف زدیم و کمی سر حالش آوردیم نشستیم دو تایی با هم دیگر کمی تلویزیون دیدیم و پیتزا خوردیم و خلاصه شب خیلی آرام و خوبی را با هم به مناسبت گرفتن نامه های رسمی تو داشتیم.

فردا باید جبران درس نخواندن امروز را بکنم. به غیر از اینکه برای بار چندم باید کتاب "سیمون جارویس" درباره ی آدورنو را بخوانم و تو هم باید استارت کار روی مقاله ی هابرماس را برای درس سیمون چمبرز بزنی، شب بابت برگشت "گرتا" دوست دانشگاهی تو به آمریکا قراره دور هم در یکی از بارهای خیابان بلور جمع بشیم.

پس فردا هم که به سلامتی باید بریم سفارت آمریکا. امیدوارم بهم مون ویزا بدن چون در غیر اینصورت تا پاسپورتهامون را نگیریم دیگه پا به سفارت نمی گذارم.

هیچ نظری موجود نیست: