۱۳۹۲ اسفند ۹, جمعه

می خواهم خواب اقاقی ها را ببینم


آخرین روز ماه فوریه را این طور آغاز کردیم که تو کمی دیرتر رفتی سر کار و من هم بعد از اینکه صبح بلند شدم و نمرات بچه ها را در لیست نوشتم مرا به کرما رساندی و رفتی سر کار که گویا سندی هم یکی دوبار از بیرون تماس گرفته بوده تا آدرس جایی که باید میرفته را با تو چک کنه.

بعد از یک ساعتی که در کرما نشستم و متن درس امروز را مرور کردم رفتم دانشگاه و به یکی دو کاری که در کتابخانه داشتم رسیدم و بعد نشستم در یکی از کافه های یورک لین و چند ویدیو کلیپی که می خواستم برای کلاسهایم و بچه ها نشان بدهم پیدا کردم و رفتم سر کلاس تا ساعت ۵. جنگ دنیاها از اورسن ولز و تاثیر رادیو در دهه های نخست قرن گذشته بعد داستان روپرت مرداک و افتضاح رسانه هایش و بعد هم یکی دو کلیپ درسی مرتبط و خلاصه بحث ها خوب بود. برگه ها را که بهشون دادم گفتم که کلا پایین تر از حد انتظار بود اما خیلی سخت نگرفتم تا نمراتشان افتضاح نشود. بعد از دانشگاه در حالی که با رسول حرف میزدم تا خانه آمدم و تو هم که با ماشین رفته بودی به اصرار من برای امشب رفتی و یکی دو تا چیز از سوپر خریدی که امشب با فیلم آبی گرمترین رنگ شامی بخوریم و شرابی بنوشیم و خلاصه کمی فکرمون را از فضای اطراف آزاد کنیم. داستان بابات از این طرف و جابجایی مامانم از طرف دیگه- همین الان داشتم با مامانم حرف میزدم که می گفت تمام کارها را دست تنها دارم انجام میدم از جمله چندبار رفتن به UPS با چند تا اتوبوس برای گرفتن کارتون و ... در حالی که مفت خور اعظم در خانه نشسته و داره بسکتبال میبینه و اینترنت بازی می کنه و ... می گفت که نمی تونم تلویزیونم را ببرم و امیرحسین گفته بذارش برای من جالب اینکه خودش یک تلویزیون بزرگ داره. می گفت که... خلاصه بهش گفتم که یادت باشه که همه کار را خودت دست تنها انجام دادی- باری می خواهم امشب خودمان را کمی از این داستانها رها کنیم. امروز گفتی که باید هر طور شده هزارتای دیگه هم جور کنیم و برای مامانم بفرستیم. با اینکه خیلی بهمون فشار میاد اما حق با توست جز من و تو که کسی را نداره.

رسول هم بد نبود البته دوباره کمرش درد گرفته. بهش یکی دوتا راهنمایی کردم و خلاصه بعد از کلی تلفن حرف زدن و حرف زدن سر کلاس می خواهم امشب را آرام بگذرانیم.

فردا صبح با آیدین و سحر اینسومنیا قرار داریم و امیدوارم مجله هایم را بیاورد. بعدش میروم کتابخانه و تو هم قراره که به سلامتی بشینی و پروپوزالت را بنویسی. شب هم که کنسرت داریم و خلاصه روز خوبی خواهد بود- امیدوارم.

ماه تمام شد و البته ماه خیلی خوبی بود. مفید و کاری. با اینکه هر دو خیلی خسته شدیم اما نتیجه بخش بود و تازه اول سال هست و اول راه جدید و زندگی ساختن. امیدوارم تمام ماهها را خیلی بهتر از این حتی قدر بدانیم.
 

هیچ نظری موجود نیست: