۱۳۹۲ فروردین ۲۷, سه‌شنبه

مثل یک عاشق


پریشب آنقدر در طول مدت خواب دچار تپش قلب و استرس شده بودم که چندبار کاملا خیس از عرق بیدار شدم و خلاصه که خیلی خیلی شب بدی را به صبح رساندم. آنقدر روی حال و جسمم تاثیر داشت که تمام دیروز را با کوفتگی بدن و دست و سینه درد سپری کردم. نمی دانم چه مرگم شده و چرا اینقدر بی تاب و حوصله شده ام. عقب افتادن درس و کارها یک طرف کار نکردن و بطالت یک طرف دیگر و این هم خواب و بیداریم در حالی که حتی یک درصد هم نباید ناراضی باشم.

به هر حال این تمام اتفاق دوشنبه بود و البته چند برگه ی امتحانی تصحیح کردن و حالت از این گرفته شدن که چرا چند دانشجو علیرغم تمام کمک و ارفاغی که کردی و فضایی که بهشون دادی با تاکید چند باره ی کامرون و من باز هم از روی اینترنت تقلب کرده اند. تو هم یک روز کاری فشرده داشتی مثل تمام این مدت گذشته البته با یک نکته ی خوب و آن اینکه تام و لیز و بقیه برای یک کنفرانس و یک هفته ی تمام همگی رفته اند لاس وگاس- محل کنفرانسهای بین المللی در زمینه ی سرمایه گذاری روی ملک و املاک- دیوارکوبی که برایت را گرفته بودم نصب کردی و عکسش را برایم فرستادی که دفترت را بسیار زیبا کرده بود.

غروب هم چون می خواستی که هم من حالم کمی بهتر شود و هم دوست داشتی که فیلم جدید کیارستمی که در ژاپن ساخته به اسم مثل یک عاشق را ببینی با هم دم تیف قرار گذاشتیم و اتفاقی در اتوبوس برقی در مسیر همدیگر را دیدیم و رفتیم یک شام سبکی خوردیم و فیلم را در سالنی کوچک با تماشاگران خیلی کم دیدیم و برگشتیم خانه. فیلم بدی نبود اما بهترین و بالاترین امتیازی که می توانستی بهش بدهی از سطح متوسط بالاتر نمی رفت. به هر حال از کسی با آن سابقه انتظار خیلی بیشتری داری.

اما صبح که از خواب بیدار شدیم تا کارهایمان را بکنیم- الان هم البته هنوز ۹ صبحه- با خبر هولناک زلزله ی بلوچستان که بعد از دهه ها چنین شدتی را در ایران داشته ایم مواجه شدیم. نزدیک به ۸ ریشتر که تا دبی و دهلی هم لرزشهایش حس شده. می گویند ساعت ۴ عصر بودنش کمک به تلفات کمتر خواهد کرد اما به هر حال محروم ترین و دور افتاده ترین نقطه ی ایران است و مسلما هم کمک رسانی و هم توجه رسانه ای از مرکز به داستان خیلی کم و سخت خواهد بود. به هر حال بعد از خبر بمب گذاری دیروز در بوستن این خبر دوم رسانه های اینجاست. فکر کنم بهتره مثل زلزله ی آذربایجان با بچه ها اینجا کاری کنیم و کمی کمک ها را جمع آوری کنیم و احتمالا از طریق کسی مثل علی که داره میره مقداری پول بفرستیم ایران. حالا ظرف امروز و فردا باید تصمیم گیری سریعی کنیم.



هیچ نظری موجود نیست: