۱۳۹۱ تیر ۲۸, چهارشنبه

بلاخره یافتی: کار!


خب باید با مهمترین خبر این چند وقت اخیر و شاید اساسا امثال شروع کنم. از دیشب فکر می کردم که امروز که هجدهم هست و در واقع جمع جبری میلادیش ۲۱ باید اتفاق خاصی بیفتد. اول فکر کردم با توجه به اینکه دیروز بعد از اینکه رفتیم کتابخانه و ظهر که شد بخاطر سردرد و کمی بی حالی رفتی خانه و به من گفتی که برنامه ام چیست و من ماندم تا آخر وقت در کتابخانه و بلاخره کمی درس خواندم و بعدش هم رفتم کرما و تمرین های آلمانی ام را انجام دادم شاید روزی است که بلاخره استارت درسم را میزنم. فکر کردم با اینکه دیشب رفتیم بعد از مدتها سینما و فیلم جدید وودی آلن به اسم In Rome with love را دیدیم که بد نبود و البته چنگی هم به دل نمیزد و با تمام این حرفها و درسها و ... قبل از ساعت یازده خوابیدیم و انتظار داشتم بعد از ماهها صبح سحر بیدار بشوم و سر درس و زبان بنشینم اما نشد و اتفاقا صبح به زور و به سختی بیدار شدم و تازه بیش از ۹ ساعت هم خوابیده بودم و همین هم باعث شد نه آلمانیم را سر وقت بخوانم و نه اول وقت کتابخانه بروم و ... خلاصه علیرغم کلی خوش بینی هیچ اتفاقی از نظر درسی نیفتاد تا مهمترین اتفاق چند وقته ی اخیر و شاید امسال.

تو که با کمترین امیدواری به مصاحبه ای کاری رفته بودی وقتی که کمتر از پانزده دقیقه بعد از مصاحبه ات به من که تازه رفته بودم کتابخانه زنگ زدی و گفتی *کار گرفتم!*. خب چی از این مهمتر. بعد از ماهها تلاش برای پیدا کردن کار و بخصوص جدا از نگرانی های مالی و بدهی های دانشگاهی-دولتی حالا اگر کارت بعد از تابستان هم ادامه پیدا کند- که هم در قراردادت و هم با توجه به حرفهای رد و بدل شده شانس بالایی دارد- امکان اقدام برای گرفتن ویزای چند ساله برای مامان و بابا خواهی داشت.

مسلما اگر کار تمام وقتی که برای این یک ماه داری- و بعدا که قرار است با توجه به دانشگاه نیمه وقت شود- در کنار کار جیمی بزرگترین تاثیرش کم کردن بار بدهی ها و کمک بیشتر به خانواده ها و شاید در دراز مدت کمی پس انداز باشد. اما از آنجایی که احتمالا شرکت ساختمان سازی که تو در امور اداری دفتر مرکزی اش قرار است علاوه بر پرونده های مشتریان انگلیسی زبان کار فرانسوی زبانان کبک را هم پوشش دهی ترجیح می دهد که تو در ادامه هم با آنها تا حد امکان بیشترین زمان در هفته را کار کنی به تو گفتم که اساسا نگران بحث تدریس دانشگاه نباش و من کلاس تو را هم پوشش می دهم. حالا هر دو امیدواریم که همانطور که از قبل به این موضوع فکر کرده بودیم و برایش هم برنامه ریزی کرده بودیم جمعه ها دو کلاس پشت هم داشته باشیم تا بتوانم هر دو را پوشش دهم. در حال حاضر این تنها کمکی است که می توانم به تو و زندگی مون بکنم. کمک اصلی اما درس خواندن و برای OGS اقدام کردن است که با توجه به روزهایی که دارم از دست می دهم شانسش را روز به روز ضعیفتر می کنم.

اما بگذار برای این لحظه هم که شده در این شیرینی و افتخاری که تو برای ما و زندگی زیبایمان فراهم کرده ای شادی کنیم. مبارکمون باشه عزیزم و دست گلت درد نکنه. امیدوارم که همه چیز عالی و به بهترین نحو پیش برود.

فردا استثنا ساعت ۱۰ باید سر کار باشی اما از پس فردا همان ۹ تا ۵ ساعت کاری خواهد بود. من هم قرار شد صبح که تو از در می روی بیرون و تازه کتابخانه باز می شود بروم سر درس و کار دانشگاهی.

امروز رفتی و به اصرار من دو سه تکه لباس مناسب برای کار اداری گرفتی و من هم رفتم گوته. فردا هم قرار است بعد از کار بروی منزل آیدا که بهشون از قبل قول داده بودی پنج شنبه می روی و من هم که گوته دارم.

خلاصه که این کار را بابت آن روزها و آن دو سال پنج روز هفته هر روز صبح کلاس فرانسه رفتن در تهران داری. این نتیجه ی بخشی از زحماتی است که کشیده ای و امیدوارم به بهترین شیوه و شیرین ترین شکل پاسخ تلاش و کوشش هایی که کرده ای را بگیری عزیز و دلبرکم.
 

هیچ نظری موجود نیست: