۱۳۸۹ آبان ۱۹, چهارشنبه

آخرت


دیشب بعد از اینکه نیک دیرتر از قرارمون از آبشار نیاگارا برگشت نتونستیم به فیلمی بریم که قرار بود بریم. در عوض رفتیم به سینمای نزدیک خانه که بد سینمایی نبود و فیلم Hereafter را دیدیم که تا ساعتی بعد از اتمام فیلم سه نفری داشتیم از احمقانه بودن و بی ربط بودنش حرف می زدیم.

بعد از فیلم رفتیم شامی خوردیم و در سرمای نزدیک صفر قدم زنان برگشتیم خانه. تقریبا نزدیک 12 بود که رسیدیم و من و تو خوابیدیم و البته تا نیک چت هایش را کرد و بعد هم یک ساعت زیر دوش و توی حمام معطل کرد و ما تونستیم بخوابیم شد یک.

الان ساعت 8 هست و من کارهایم را کرده ام تا تو هم بیدار شوی و بعد هم نیک را بیدار کنم و من برم دانشگاه. دیروز که نرفتم به هوای اینکه درس بخوانم و با اینکه دو تایی با هم رفتیم کتابخانه ی "کلی" اما خیلی درسی نشد که بخوانم.

امروز هم تو نمیری دانشگاه و می خواهی برای پرزنتیشن جمعه خودت را آماده کنی که قراره نظریه ی کنش ارتباطی هابرماس را ارائه دهی. امشب شب آخر نیک در اینجاست و بعدش میره شیکاگو و نیویورک و از آن طرف آلمان و فرانسه و انگلیس و ایتالیا و بعد هم برای کریستمس بر میگرده استرالیا. ساعت 7 قراره که کیربی با دوستش از همکلاسی های تو و آنا که از همکلاسی های من هست به همراه من و تو و نیک بریم رستوران شهرزاد که کیربی خیلی تعریفش را می کنه.

فردا عصر هم نیک راهی شیکاگو میشه و تو هم که تمام روز دانشگاه خواهی بود. من هم اگر تا جمعه متونی که قراره بخوانم را تمام کردم که کردم اگر نه بهتره هر جور شده بشینم پای نوشتن که خیلی خیلی عقب افتاده ام.

هیچ نظری موجود نیست: