۱۳۸۸ فروردین ۲۲, شنبه

در راه "بریزبین"

بعد از ظهر یکشنبه هست و تو الان روبرویم روی "سوفا بد" در خانه ی قشنگ خودمون نشسته ای. قراره برای شام خانم و آقای موسوی با بیتا و ناصر بیان. تو شامت را درست کرده ای. پلو و خورش بادمجان. گفتی چون آقای موسوی اهل گوشت خوردن نیست بهتره چیزی با مرغ درست کنی. من هم تازه بعد از برگشتن از سلمانی و خرید و سر راه به PGARC رفتن برای برداشتن لپ تاب و آمدن به خانه و جارو زدن و حالا حمام کردن کارهایم تمام شده و باید بشینم برای این مقاله ای که چهارشنبه باید ارایه بدم کاری کنم. کنفرانس سالانه ی فلسفه در استرالیا هست و من و تو با فاصله ی یک روز در دانشگاه مک کواری باید مقالاتمان را ارایه دهیم. تنها 12 نفر از کل دانشگاه ما انتخاب شده اند که من و تو جزو آنها هستیم، اما من هنوز قدمی بر نداشته ام.

این چند روز گذشته کمی لکان و ژیژک برای همین مقاله - و در ادامه تزم - خواندم که بد نبود. به نظر هر دومون اگر درست و با برنامه کار کنم احتمالا در پایان تز خوبی خواهم نوشت. پنج شنبه که بعد از تمام شدن کار تو با هم قرار گذاشتیم و رفتیم برای کمی گپ زدن به کافه دندی. سعی کردم در مورد اینکه چرا نسبت به تکنولوژی و اینترنت کمی ملاحظه دارم به انگلیسی با توجه به تئوریهای زیمل و آدورنو برای تو حرف بزنم که دو ساعتی با هم نشستیم و حرف زدیم و تو گفتی که چقدر انگلیسی حرف زدنم بهتر و سریعتر از قبل شده.

جمعه مثل دوشنبه تعطیل بود. به قول اینها "لانگ ویکند" هست. جمعه که جمعه نیک بود "گود فرادی" و دوشنبه هم به خاطر عید پاک تعطیله. بخصوص تو احتیاج به این چند روز استراحت داشتی. البته استراحتی هم که نکردی بیشتر به کارهای خانه و تمیز کاریهای کشوها و آشپزخانه پرداختی. هرچند به قول تو این کارها هم به آدم انرژی میده.

این یکی دو شب شرابی خوردیم و فیلمی دیدیم و صبحانه را بیرون خوردیم. دیروز نشستیم حساب کتاب مخارج و پولهامون را کردیم و برای کار کانادا و دانشگاه دو دو تا چهارتا کردیم که دیدیم باید به شدت صرفه جویی کنیم. تازه بغیر از سفر کانادا سفر به "بریزبین" را هم در جولای
داریم برای کنفرانس تو که مقاله ات پذیرفته شده. این یکی از مهمترین کنفرانسها در رشته ی مطالعات فرهنگی هست که هرساله - یکی در میان - بین استرالیا و نیوزلند برگزار میشه. با این کنفرانس که به قول کترین گرفتن اسکالرشیپت تقریبا صد در صد خواهد شد. تقریبا شانس دانشجویان دکترا هم برای این کنفرانس خیلی نیست اما ببین که تو داری چقدر خوب درست پیش میری که در این مرحله قبول شدی. به قول نیک کاری که تو در این مقطع کرده ای برای یک دانشجوی دکترا ایده آل محسوب میشه.

به همین دلیل از دیروز که تصمیم گرفته بودیم کمی خرج مرج هامون را کنترل کنیم نتیجه اش این شد که امروز صبحانه دوبرابر هر دفعه سفارش دادیم و بنابراین پولش هم دو برابر شد. جالبه ها نه؟

هیچ نظری موجود نیست: