۱۳۸۸ فروردین ۱۶, یکشنبه

آخرین کارهای تز

فعلا همین را داشته باش که امروز دوشنبه 6 آپریل 2009 هست و تو بعد از 5 ماه برای اولین بار آمده ای PGARC تا آخرین کارهای تزت را تمام کنی که شامل مرتب کردن نهایی و چک کردن رفرنسهایت هست. ناصر طبق معمول داره خیلی کمک می کنه. دیشب من ساعت یک صبح خوابیدم و تو 3. با اینکه همین الان آمده ایم و صبحانه را هم کمپوس خوردیم اما خیلی رو فرم نیستیم.

حالا مونده پرینت گرفتن تو و بردن هر سه نسخه به "کپی سنتر" و بعد از جلد کردن و این جور کارها باید ببریم به "آرتس فکالتی" و تحویلش دهیم.

خب! خدا را شکر که داره تمام میشه. تمام شنبه و یکشنبه را هم به کار کردن تو در خانه و پلکیدن من گذشت. شنبه که آمدم اینجا تا تو در خانه با کترین کارهایت را پی بگیری. من هم با ناصر و بیتا اینجا بودم و البته محمد بعد از چند ماه الافی در ایران دست از پا درازتر برگشته و همان آدم همیشگی که دائما به دنبال متهم کردن سوپروایزرش و ... برای ننوشتن تزش و کارهاشه. جالبه که در مورد کترین البته حق داره اما مشکلش به قول ناصر خودشه.
به هر حال. یکشنبه را هم با اینکه برای صبحانه رفتیم دندی اما تمام روز را تو کار کردی و من به بطالت و سکوت گذراندم.

الان هم برگشتم و دیدم تو داری نوشتن من را نگاه می کنی اما فکر نکنم که حواست به من و کارهام باشه. حالا تا لو نرفتم و البته تو هم حواست به باتری رو به تمام لپ تابته بزنم برم.
بعدا مفصل تر می نویسم.


هیچ نظری موجود نیست: