۱۳۹۴ آذر ۱۰, سه‌شنبه

روش تازه

دیگه امروز اوج شلوغی و بدو وادو هست. به سلامتی مامانت را باید تا چند ساعت دیگه ببریم فرودگاه و به سلامتی راهی ایران خواهد شد.

اما بذار از یک جای دیگه شروع کنم. از اینکه اول ماه هست و درسته که آخرین ماه سال و درسته که شاید به یک معنا به لحاظ درسی و پروژه ای یکی از بی ثمرترین سال ها بود در این چند سال. اما دستاوردهایش خیلی هم بد نبودند. خصوصا تصمیمی که گرفته ایم راجع به سلامت و شادابتر زندگی کردن و رژیم سخت و شرایط ویژه ی غذایی اما لازم و سالم. ضمن اینکه دیروز متوجه شدم از بس که تمام روزها و فرصتهایم را به آسانی هدر داده ام، باید دوباره یک برنامه ریزی خیلی فشرده تر کنم و اینبار حتی به خودم رحم هم نکنم که به قول رسول - که البته راجع به خودش و مورد دیگری می گفت - این اگر اولویت زندگیم هست باید در همه چیز و همه جا اولویت باشد و طور دیگری زندگی کنم. خلاصه که این دو هفته تا راهی دیدار خانواده در کشور مجاور شویم باید روی مقاله ی دیگری از ابتدا به ساکن کار کنم که بابت نوشتنش دعوت به همکاری شده ام. اتفاقا امروز صبح خبر پذیرش مقاله هایی که برای کنفرانس جهانی آدورنو فرستاده بودم از طرف هر دومون آمد و خبر خوبی بود.

اما از امروز شلوغ بگم که صبح زود تو را که حسابی سرما خورده ای و مامانت را بیدار کردم تا کله سحر برویم آن سر شهر بابت خرید جوراب مخصوصی که برای خودش و بابات می خواست و برای گردش خون مناسب تر خصوصا در پروازهای طولانی هست. بعد از آن پیش از ساعت ۱۰ بود که رساندمتان به هتل چهار فصل که می خواستی مامانت را ببری ماساژ و آخرین روز و ساعت ها هم بهش حالی داده باشی. شما الان آنجا هستنید و بعد از این پست و گذاشتن چمدانهای مامانت در ماشین میام دنبالتون و بر می گردیم خانه و بعد از نهار راهی فرودگاه می شویم. برای عماد و عرفان هم یکی یک مجله گرفته ام که امیدوارم مامانت با توجه به اضافه باری که داره بتونه براشون ببره. مجله ی باشگاه بارسلون برای دومی و یک مجله ی تکنیک گیتار برای اولی.

فردا به سلامتی سفارش داری و برای همین لابلاز هم رفته ام و شب داستان سفارش های فردا را هم داریم. از فردا هم که به سلامتی باید درس و آلمانی و ورزش و هزارتا چیز دیگر را شروع کنم. اما اینبار روش و approach دیگری برخواهم گزید. آهسته، پیوسته و البته بی هیچ انتظار بزرگی تا مدتها.

خب!‌ به سلامتی این چهار ماه تمام شد و خصوصا آن کاری که می خواستی را انجام دادی. یک استراحت و تفریح و آرامش روحی برای مامانت. هم اون بنده ی خدا خیلی رعایت کرد و هم ما. به احتمال زیاد سال آینده به سلامتی مامانت باز خواهد گشت تا برای خودشان جایی را ابتیاع کنه. اما قرار شد که من بعد از این اولویت زندگی خودمان را واقعا رعایت کنیم چون خستگی و فشار کاری خودمان را حسابی مستهلک می کنه. اما ماه و سال نو در پیشه و قرارها و روشهای نو به سلامتی.

هیچ نظری موجود نیست: