۱۳۹۳ شهریور ۲۳, یکشنبه

شال چینی در رستوارن ویتنامی با بچه های کلاس آلمانی

تمام این دو روز ویکند را به کتابخانه رفتم و برای COMP خواندم. تو هم درگیر کارهای سفارش روز سه شنبه ات بودی و دیروز را با کیارش و آنا و سمیه به کاستکو رفتی برای خرید و آنها هم آمدند برای خریدهای خودشان چون تنها تو کارت عضویت داری و امروز هم به درست کردن سالاد و گرانولا گذراندی و البته ساعت یک با اوکسانا قرار داشتی تا به یوگا بروی. رفتی و گفتی که خیلی خوب بود و هم از معلمش و هم از این شعبه ای که رفته بودید خیلی راضی بودی.

من هم که به فیخته و شلینگ خوانی گذراندم و همین.

جمعه شب اما با بچه های گوته قرار در رستوارنی ویتنامی داشتیم. تا دیر وقت نشستیم و شب خیلی خوبی بود. همه از همه چیز گفتیم و خندیدیم و خلاصه شب خوشی بود. از آنجایی که مارک سه هفته ی دیگه راهی آلمان هست برای چند ماه قرار شد دوباره تا پیش از رفتنش دور هم جمع بشیم و احتمالا این دفعه به شهرزاد خواهیم رفت. مارک سوغاتی هایی که از چین آورده بود را بهمون داد که سوپرایز بود و خصوصا تو و سوزی شال های ابریشمی که آورده بود را خیلی دوست داشتید. من هم به احتمال زیاد میدمش به کسی که این چیزها را دوست داشته باشه. اما خیلی شب خوبی را در کنار هم داشتیم.

جمعه بعد از اینکه کلاس درسم تمام شد ایمیلی از جودیت گرفتم که برای همه فرستاده بود و خلاصه اش این بود که شاید داستان دیر رسیدن نمرات من مسئله ساز بشه. البته امیدوارم که اینطوری نشه اما تصمیم گرفتم اساسا موضوع را پیگیری و در نتیجه مورد توجه JJ  و سایرین قرار ندهم تا خودش ظرف دو سه هفته ی آینده بعد از اینکه مگان مقاله ی وبر را فرستاد و تحویل تری دادم رفع و رجوع شود.

هفته ی پیش رو هفته ی کار است و سفارش برای تو و البته چهارشنبه دوباره با هم به دانشگاه رفتن تنها برای امضاء فرمی که جناب کمرون یادش رفته بود بیاره. من هم که تمام هفته را در کتابخانه و دانشگاه خواهم گذراند. فردا و سه شنبه در کلی می مانم و چهارشنبه، پنج شنبه در صورتی که مگان مقاله را به موقع بفرسته برای تحویلش به تری و جمعه هم که کلاس های تدریس صرف دانشگاه رفتن و کتابخانه برگشتن خواهد شد.
 

هیچ نظری موجود نیست: