۱۳۹۳ شهریور ۲۱, جمعه

اولین روز تدریس

تازه همین حالا از یورک و روز اول تدریس برگشتم خانه. تو هنوز سر کاری و من هم قصد داشتم بعد از اینکه کلاسهایم تمام شد برگردم کلی که از صبح تا پیش از ظهر رفته بودم و مقاله ای درباره ی فیخته می خواندم. وسائلم هم آنجا بود اما بعد از اینکه برگشتم کتابخانه دیدم خیلی خسته تر از آنچیزی هستم که بتوانم بنشینم. هم بابت چهار ساعت ممتد کلاس و تدریس هم بابت کم خوابی که هنوز گریبانم را رها نکرده. تو را هم این بد خوابی و کم خوابی من اذیت کرده و نمی توانی راحت استراحت کنی.

ساعت ۷ اما با بچه های سابق گوته قرار شام در رستوارن ویتنامی داریم با اینکه خیلی مطمئن نیستم که تو چقدر دستت برای انتخاب غذا باز باشد. مارک،‌ سوزی، اکسانا با رجیز و من و تو بعد از مدتها دوباره جایی دور هم جمع می شویم. با اینکه هر دو خیلی خسته ایم و البته سایرین هم از سر کار می آیند اما احتمالا گزینه ی خوبی خواهد بود برای تمام کردن هفته ی مهم اول سال تحصیلی.

کلاس را دوست داشتم و بچه های هر دو کلاس- که در واقع در یک کلاس برگزار خواهد شد- را هم در مجموع مثبت دیدم. کلاس اولی که در حقیقت کلاس توست به جز دو نفر همگی سال اولند و این هم خوبه و هم می تونه سخت باشه. کلاس دوم هم که کم تعدادتر هست کلاس زنده ای به نظرم رسید. امیدوارم سال خوبی برای همه ی ما پیش رو باشه.

دیروز کلاسی که می خواستم آدیت کنم را هم رفتم. برایان پولکا درباره ی کانت و هگل و با اینکه از نوامبر تا آوریل می خواهم متمرکز همین دو نفر را بخوانم و با اینکه به نظر کلاس خوبی هم می آید اما بعد از کلی فکر و کلنجار دیدم که بهتره از یک روز اضافه این راه را رفتن و یک روز هم برای این کلاس که تنها نیمی از متونش مورد نظر من هست و در مجموع از دست دادن اکثر روزهای هفته پرهیز کنم. چون کلاس آشر را که خواهم رفت و یک روز هم باید برایش بخوانم. جمعه ها هم که عملا روز تدریس هست و ویکند هم یک روز تمام و یک روز کمتر از نصف به مطالعه اختصاص داره و خلاصه شدنی نیست. تازه از ترم بعد که گوته هم به داستان اضافه میشه.

این ویکند صرف کتابخانه خواهد شد و تو هم درگیر سفارش GB برای سه شنبه هستی که هم صبح هست و هم ظهر و کلی کار خواهی داشت به سلامتی. خلاصه که همه چیز به نظر خوب داره پیش میره فقط امیدوارم که بتوانیم از نظر کیفی هم به این کمیت اضافه کنیم.

هیچ نظری موجود نیست: