۱۳۸۸ آذر ۱۶, دوشنبه

هر آنچه سخت و استوار است دود خواهد شد


صبح سه شنبه هست و تازه رسیده ایم دانشگاه. سرم درد می کنه. دیشب با اینکه تو راه برگشت بهم زنگ زدی که مامان هوس پیتزا کرده و اگه ممکنه از این پیتزا فروشی نزدیک خانه در "میسندن رود" برای شام پیتزا بگیر و از قبلش هم فیلم گرفته بودم و کارت پستال بسیار قشنگ "تئو" هم از فلورانس رسیده بود و گفته بود امیدواره تا یک روز ما را به دیدن جاهایی در ایتالیا ببره که فقط خود محلی ها می روند و ... اما به خاطر التهابی که بابت 16 آذر داشتم نه تنونستم با شما بشینم و فیلم ببینم و سر شام هم بلند شدم رفتم پای اینترنت. تا صبح هم خواب و بیدار دائم اخبار را چک می کردم

بلاخره این دوره تمام میشه. مثل هر چیز دیگه ای. مثل تمام چیزهای سخت و استوار دود میشه و به هوا میره. البته عمر ما هم باهاش از دست میره و تنها کاری که باید کرد اینکه که کمک کنیم نسل بعد در همین نقطه و یا عقبتر از اونی که ما دود شدیم، دود و پراکنده نشوند

اگه هر کس به سهم خودش تنها یک قدم، و فقط یک قدم به جلو می آمد. تنها یک گام به سمت "دیگری" به سمت پذیرش انسان و انسان شدن

کاشکی من و ما هم بتونیم به همین سهم کوچک، اما واقعی و به اندازه ی فهم مان از انسانیت قدمی به سمت جلو، گامی به سوی دیگری بر داریم
تا قبل از اینکه دود شویم و به آسمان برویم
چون هر آنچه که سخت و استوار است دود خواهد شد و به هوا خواهد رفت.

هیچ نظری موجود نیست: