۱۳۸۸ دی ۱۰, پنجشنبه

سلام بر عشق


آخرین روز سال. 31 دسامبر 2009. ساعت هفت و ربع عصر هست و من خانه ام و تو داری بعد از یک بعد از ظهر تمیز کاری خانه دوش می گیری. من زیر تخت و شیشه ها را تمیز کردم و تو گردگیری کردی و نهار درست کردی و ... حالا هم من لباس پوشیده آماده ام تا تو از حمام بیرون بیایی و من برای کمی قدم زدن برم بیرون.

قراره فردا با هم بریم "گلیب بوکس" تا من برات سال نو برات کتاب The Road را بگیرم که دیشب مارک بهمون خیلی توصیه اش کرد. دیشب قبل از اینکه بریم بار سر کوچه تا با مارک قبل از رفتنش به سفر گپی بزنیم و روحیه مون را بهتر کنیم. اما قبل از اینکه بریم با بیتا که حرف زدی تا از شب قبل تشکر کنی گفت تمام روز را بیمارستان بوده و ناصر هم بستری شده. خیلی جا خوردیم. البته گفت که حالش خوبه اما ترجیح داده اند که در بیمارستان نگهش دارند تا مطمئن شوند مسئله ای نیست.

امروز صبح رفتیم دیدنش. خدا را شکر خوب بود. البته کمی بابت رژیم گرفتن و نخوردن و بد خوابیدن و ... که مشخصات ناصره ضعیف شده و بعد از سرماخوردگی و آنتی بیوتیک افتاده. به هر حال الان که دارم این را می نویسم خدا را شکر مرخص شده و خانه هست و امیدوارم حال همه ی مریض ها و ناخوشها خوب بشه در این سال جدید. ضمن اینکه ناصر و بیتا خیلی هم ذوق سفر دو هفته ی آینده شون را به ایران دارند.

اما امسال که در آخرین ساعتهاش هستیم.

سال سخت و پرفشاری بود. سال موفقیت ها و نگرانی ها. سال امیدها و بیم ها. سال چشم انتظاری به خصوص برای ایران. سالی که مطمئنا در آینده ی همه مون خیلی نقش خواهد داشت و به یاد خواهد ماند.
برای من و تو اما؛
سالی بود که کار کانادابه مراحل حساسش رسید. سال موفقیت درسی، سال سخت و البته مهم.
تردید من برای ادامه ی "آنرز" و رفتن به مستر.
مصاحبه ی سخت اول در سفارت.
تز نوشتن تو در هفت هفته.
یک سال کار تمام وقت تو و تامین مخارج زندگی.
مهمان داری با بیتا، مامان ها و بابات و خاله ام و جهانگیر در طول پنج ماه از سال در این خانه ی نقلی.
چاپ مقاله ی تو.
قرارداد برای نوشتن یک فصل کتاب که البته برای تحویلش تا یک هفته ی دیگه وقت داری.
گرفتن گلدن کی.
کاندید شدن برای مدال دانشگاه.
سخنران مهمان شده من و تو.
کنفرانس های خوب و زیاد رفتن.
سفر به نیوزلند.
گسترش شبکه ی آکادمیک و دوستان.
دعوت به پراگ.
رد شدن اسکالرشیپ.
دوستی پر آینده با باب گودین.
مصاحبه ی امنیتی چهار ساعته در سفارت.
نوشتن مقالات مختلف در جاهای مختلف و بازتاب مناسب.
و به یک معنا و از همه مهمتر، داستان ایران که بسیار سخت و دلخراش اما به مراتب پرامید پیش میره.
پس به امید یک سال بسیار موفقیت آمیزتر و البته با ثمرتر.
ما به انتظار بهترین ها باید بهترین تلاش مون را بکنیم و قراره این کار را بکنیم.
به امید و با تلاش
به نام زیبایی
به نام تو
به نام عشق که جهان را، تاریخ را و تقدیر را تغییر میدهد.
این آغاز دوره ای تاریخی است.
سلام بر آغاز
بر کلام
بر عشق

هیچ نظری موجود نیست: