۱۳۸۷ دی ۱۵, یکشنبه

دعوت به مهمانی

دیروز عصر با "هریت" در کافه دندی ملاقات کردیم. قرار شد از همین هفته یکشنبه ها دوره ی کتاب خوانی را راه بندازیم. در واقع این پیشنهاد چند ماه پیش "هریت" برای کمک به من درباره ی تزم بود که با تنبلی من تا کنون به تعویق افتاده. متن مورد نظرمان هم شد کتاب گفتگوهای فلسفی درباب مدرنیته از "هابرماس".

امروز هم از آن جایی که اولین روز کاری-درسی سال بود صبح را با هم به کافه "کمپوس" رفتیم و بعد چون کمی دیر شده بود با اتوبوس مسیر دانشگاه را رفتیم. من ن را تا ساحتمان محل کارش همراهی کردم و بعدش به کتابخانه ی "فیشر" رفتم و چند ساعتی را آنجا- بیشتر به بازی- گذراندم.

"پل ردینگ" برایم ایمیلی زده و من و ن را به شام منزلش دعوت کرده که خیلی خوشحال کننده بود. احتمالا جمعه 23 همین ماه برویم. "جان گراملی" هم ایمیلی زده که بهتره همدیگه را ببینیم و درمورد تزت با هم حرف بزنیم. برایم خیلی سخت خواهد بود که از تصمیمم درباره ی انصراف بهش بگم. البته چاره ای نیست.

ن تازه از سر کار امده خانه و داره ایمیل ها و کارهای اینترنتیش را مرتب می کنه. من هم احتمالا برای قدم زدن، کمی خرید کردن و از همه مهمتر برای کمی فکر کردن و برنامه ریزی درباره ی درسها و ... می روم بیرون قدمی بزنم.
زندگی بطور جدی شروع شده و خدا را شکر باید با انگیره و انرژی زیادی که هر دو داریم هر چه بهتر بسازیمش.

هیچ نظری موجود نیست: