۱۳۹۵ مرداد ۲۵, دوشنبه

کادویی برای تدریس

از آنجایی که ماشین در صافکاری هست علاوه بر جمعه، امروز که دوشنبه هست را هم کاملا متفاوت شروع کردیم. تو را به تلاس نرساندم و از این جهت یک جورهایی روزمان متفاوت شروع شده. فردا عصر قراره که ماشین آماده ی تحویل بشه و امیدوارم که از چهارشنبه دوباره خوشی رساندن تو به سر کار را داشته باشم که بعضی از روزها - متاسفانه - تنها کار مفیدم قلمداد میشه.

جمعه شب دوتایی با هم شام رفتیم بیرون به مناسبت آفر کاری من و سالگرد قلم بلورین. رفتیم ترونی و پیاده برگشتیم خانه. از آنجایی که می دانستم تو کفش مناسبی برای پیاده روی نداری از خانه برایت کفش های ورزشی ات را آوردم و با اینکه این هفته هوای به شدت گرم و مرطوبی داشتیم اما پیاده روی خوبی کردیم تا خانه. شنبه و یکشنبه هم برخلاف روتین همیشگی و از انجایی که ماشین نداشتی به خرید هفته نرفتی و از فرصت استفاده کردیم و تمام مدت کنار هم بودیم. من هم با حضور تو در خانه ترجیح دادم که کتابخانه نروم و با اینکه حسابی بابت نهایی کردن لیست درس و طراحی Kit عقب هستم اما بودن در کنار تو را با هیچ چیزی در دنیا عوض نمی کنم. شنبه ظهر وقت در هتل چهار فصل داشتیم و با اینکه روز بارانی شدیدی بود اما تا حدود ساعت ۵ آنجا ماندیم و بعد هم کمی خرید از هولفودز کردیم و راهی خانه شدیم. شامی و دیدن المپیک و کمی مطالعه و ... روز آرام و دلپذیری بود.

یکشنبه هم به پیشنهاد من بعد از مدتی رفتیم برانچ. پیاده تا هاروست کیچن رفتیم و اتفاقا خیلی هم بهمون مزه داد. کلی از چیزهای مختلف حرف زدیم و از نشستن در بالکن طبقه ی دوم و زیر درختان بلند آنجا به شدت لذت بردیم. پیاده تا یورک ویل رفتیم و بعد از کمی خرید از Pure + Simple رفتیم Roots تا تو کیفی که برای من به عنوان کادوی تدریس می خواستی بخری را نشانم بدهی. کیف گرانی بود اما از آنجایی که واقعا نیاز به یک کیف دستی درست و حسابی داشتم چیزی نگفتم و خریدیم. از بعد از ظهر هم که آمدیم خانه من کمی به کارهای Kit و کلاسم رسیدم و تو هم به کارهای آشپزخانه. البته چند ساعتی هم پای تلفن گذشت. از مامان و بابات تا رسول و عمو اعلاء. روز پر حرفی بود. شب هم تا نان مخصوصی که درست می کنی تمام شد و از توی فر در آمد و خوابیدیم نزدیک ۱۲ بود و اتفاقا خیلی بد خوابیدم و نمی دانم چرا.

الان هم ساعت نزدیک ظهر هست و ساعت یک با مارک جلوی ربارتس قرار دارم. نمی دانم چه کاری با من داره اما صبح تکست زد که ۱۰ دقیقه احتیاج داره که من را ببینه و چیزی از من می خواد. لیست درس ها و مطالب خیلی کند اما در مجموع با کیفیت داره جلو میره. دیرزو به کریس هم خبر دادم که یک ساعت برایش موضوع تدریس به عنوان سخنران مهمان در نظر گرفتم که کلی ذوق کردن و تشکر.

این یکی دو روز گذشته و علیرغم عدم امکان مالی تصمیم گرفتیم هر طور شده یک میز نهار خوری بگیریم چون به قول تو داریم دستگاه گواشمون را از دست میدیم. با اینکه جا نداریم و باید از میز تحریرمون صرف نظر کنیم و با اینکه پولش را نداریم اما باید فکری به حال این داستان بکنیم که واقعا آزار دهنده شده. خلاصه که برنامه ی ویکند بعد از حالا معلومه و باید تا پیش از رسیدن شنبه کار Kit را تمام کنم.

هیچ نظری موجود نیست: