۱۳۹۵ مرداد ۴, دوشنبه

تجربه ی اولین کار کامل آدورنو

دوشنبه شب در حال گوش کردن به سخنرانی برنی سندرز در مجمع عمومی حزب دموکرات هستیم که قراره از هیلاری حمایت کنه. با اینکه روز پر کاری داشتیم و خصوصا تو با اخلاق و غرولند این روزهای سندی حسابی کلافه شده ای اما از عصر به بعد در کنار هم خیلی ساعات خوبی را داریم درست مثل تمام ویکند که آرام و خوش در کنار هم گذراندیم. ورزش، فیلم، کمی درس و کمی کارهای شخصی و خانه، و از همه مهمتر در دل و جان هم بودن. شنبه که تو با اوکسانا رفتی خرید مایحتاج خانه و من هم در آروما کمی درس خواندم و عصر هم با هم رفتیم ماساژ که خیلی خوب و آرامش بخش بود. یکشنبه هم صبح پس از مدتها با هم رفتیم برانچ در درک هتل خوردیم و از آنجا تو مرا به ربارتس رساندی و خودت هم آمدی خانه تا کمی به کارهای خودت و تهیه ی غذاهای اول هفته برسی. یک دسر عالی و کم شکر درست کردی با خرما و پودر کاکائو و سسمی که حسابی دلبری می کنه. شب با هم فیلم Network را از سیدنی لومت دیدیم و البته با داستانی که عمو اعلاء درباره ی علیرضا عرب بهم گفت - که بعد از سالها زندگی مشترک از قرار همسرش یک دفعه گذاشته و رفته- آخر شب گذشت و خیلی برایش ناراحت شدیم. اما چیزی که خیلی ناراحتم و ناراحتمان کرد، عکس هایی بود که مامانم از صورت و گردنش فرستاده بود که بابت جراحی دندان هایش کاملا کبود و ورم کرده بود. از اینکه چنین مسیری را تنها بروی و برگردی پس از چنین جراحی و کار سنگینی که کرده ای، با توجه به اینکه پسرت کمی آن سوتر زندگی می کنه و اساسا هیچ به روی مبارکش نمیاره، خیلی ناراحت کننده است.

اما امروز، بعد از اینکه تو را رساندم به تلاس و خودم رفتم ویکتوریا، پس از مدتها یک ضرب نشستم پای متن خوانی و برای اولین با تمام کردن یک کتاب از آدورنو Cover to Cover با حاشیه نویسی، خلاصه نویسی و یادداشت برداری را تجربه کردم. حس خوبی است. اتفاقی که باید سالها پیش می افتاد اما همین که بلاخره شد،‌ جای خوشحالی داره. برای همین تو که از سر کار بهم زنگ زدی که قصد داری سر وقت بیایی خانه گفتم که بیا تا با هم برویم ال کترین و رفتیم. کمتر از دو ساعتی آنجا بودیم و تو از کار گفتی و من از روزم و عصر خوبی را در Patio ال کترین داشتیم و تا برگشتیم خانه ساعت نزدیک ۸ بود و آفتاب در حال غروب. همتی کردیم و هر دو رفتیم پایین کمی ورزش و حالا هم مشغول دیدن CNN هستیم و باید زودتر هم برویم و بخوابیم که فردا صبح تو کلی کار در تلاس داری و من هم با کریس ساعت ۱۰ قرار دارم.   

هیچ نظری موجود نیست: