۱۳۹۴ اسفند ۱۴, جمعه

سفارش بزرگ

ساعت هنوز ۸ صبح نشده که تو را رسانده ام تلاس و برگشته ام خانه. دیشب هم تا سفارش های امروز جی بی را تمام کردی و با هم رفتیم تا تلاس تا در یخچال آنجا بگذاری و برگردیم ساعت از ۱۲ شب گذشته بود. در واقع من یک روز نسبتا شلوغ و تو یک روز طاقت فرسا را داشتی تا سفارش بزرگ امروز "هندل" بشه به سلامتی و لطف تو. صد نفر نهار و صد نفر صبحانه!

داره برف میاد و احتمالا این اخرین برف امسال خواهد بود چون از هفته ی بعد قراره که هوا بهاری و گرم بشه. اگر پیش بینی هاشون درست باشه باید گفت که امسال در کل زمستان بدی نداشتیم.

امروز با اینکه کلاس داشتم اما بابت تحویل گرفتن مبلی که خریده ایم و ۶ هفته منتظر آمدنش بودیم ماندم خانه تا تو هم به کارهای تلاس و سفارش نهارت برسی. خوشبختانه سندی این هفته نبود و از این نظر حداقل شانس آوردیم. فردا با کریس قرار جلسه آدورنو خوانی را دارم و تو هم یکشنبه با اوکسانا قرار داری.

این چند شب گذشته یکی دو فیلم دیدیم که اصطلاحا مالی نبودند. دختر دانمارکی که البته بازی های نسبتا خوبی داشت و Legend که خیلی ضعیف بود. از این هفته کلی فیلم مستند برای دیدن در لیست دارم و جدا از قطع ارتباط با زبان آلمانی و ورزش که حسابی باعث هقب افتادن و کمردردم شده، خواندن و نوشتن و جلو بردن کار برای مدت نامحدود در دستور کاریم هست.
 

هیچ نظری موجود نیست: