۱۳۹۴ بهمن ۲۲, پنجشنبه

بر پا دارنده ی انقلاب

برای انجام اصلاحات واقعی شاید انقلاب تنها روش درست آن باشد. یا شاید، یک انقلاب واقعی تنها از طریق سلسله ی پر بسامد و ژرف اصلاحی بدست آید. هر کدام که باشد،‌ این تنها راه من است. توفقی اجباری آن هم با چنین روزی رقم خورد: ۲۲ بهمن. به هر روی حرکتی رو به جلو اما به شدت نامیزان. یک زلزله ی واقعی، یک انقلاب در تمام معنا، نیک و شر.

امروز اما برای من باید روز دگر و انقلاب واقعی باشد. از امروز، با امروز و برای امروز و امروزها.

دیشب با تماسی که با هما داشتم و احولی که از او پس از انجام آزمایشات و دکتر و دوا گرفتم بیش از پیش متوجه ی عمق مشکل و وخامت حال و روزش شدم. مادرم هست و مادری ریاضت کش و پر اشتباه که بسیار بیش از اندازه ی تمام اشتباهاتش مهربان و خیرخواه است. امروز در راه برگشت به خانه و شهرش هست و می دانم که دوست نداشت که در وضعیت موجود آنجا با حضور بچه های خواهرش و خواهرش در چند قدمی خانه اش راهی آنجا شود. اما چاره ای نبود و باید برود. از تنهایی و نگرانی و بیماری که دارد مشوش و دل آشوبم. تو خیلی سعی کردی که آرامم کنی و کردی.

صبح تا حدود ۱۰ خانه بودیم و باز هم با هم گفتیم و راجع به کارهایی که باید و می توانم برای او و زندگی خودمان کنم همفکری کردیم و راهنمایی ام کردی. حالم به شدت بهتر شد. دیشب، خواب عجیبی هم دیدم که سفره های رنگین و غذاهای متنوع و توجه تو به من و ... در بخشی از آن به یادم مانده و همین یادآوردی دوباره حالم را خوش می کند که بی یاد تو نایی ندارم.

یاد تو برپا دارنده ی انقلاب در وجودم هست و مهر تو گرما و نگاه تو آتش حیاتم. ای نامت بنیاد هستی من، جاودان باد عشق ما، سلام بر نام و مهر و وجودت.

شاید برای آغاز یک دوره ی واقعی، انجام سلسله ای از اصلاحات باید انقلاب می کردم، شاید. شاید امروز سرنوشت ما دوباره رقم زده شود. شاید می توان از آن تجربه ی جمعی بزرگ، هر کس به سهم خود و برای خود انقلابی تازه برپا کند. شاید!  

هیچ نظری موجود نیست: