۱۳۹۴ تیر ۱۲, جمعه

سفر کوتاه اما موثر

با اینکه شبها تا حدود ساعت ۲ نمیرم در رختخواب و صبح ها هم ۸ بیدارم، با اینکه هر روز تصمیم می گیرم که از فردا درس بخوانم و در واقع بنویسم اما در غیاب تو دل و دماغ هیچ کاری را ندارم. امروز همتی کردم و رفتم کلی تا کمی روی باز نویسی بخش اول مقاله ام کار کنم تا بتوانم بعد از اینکه تمامش کردم و احتمالا نظر آشر را درباره اش گرفتم و ... بفرستمش جایی برای چاپ. اما کمی از نشستن و کار کردنم نگذشت که دیدم بهتر بیام بیرون و کمی راه برم و خلاصه الان در کرما هستم و هر کاری می کنم جز کار اصلی و اساسی.

دیروز با شکستن شاخ غول بعد از ماهها و شاید دقیقترش بعد از سالها باشد که نگاهی به کتابها و جزوات زبان آلمانی ام کردم و تقریبا با ناامیدی کامل متوجه شدم خیلی عقب تر از آنچیزی که انتظارش را داشته ام قرار دارم. تقریبا چیزی از آلمانی ام باقی نمانده. باید برای این یکی هم یک فکری کنم و خلاصه که باید برای همه چیز و همه کارهایم فکری کنم. این است که می گویم داستان از جزییات گذشته و باید فکر اساسی کرد.

شما هم به سلامتی در جاده چالوس هستید و راهی تهران. حدود ساعت ۷ عصر راه افتاده اید به امید اینکه بتوانید فردا به کارهای بسیاری که دارید برسید. تو که باید اول از همه بری اداره گذرنامه و بعد هم دکتر برای جهان را پیگیری کنی و البته خرده فرمایشات بنده برای خرید کتاب. با اینکه این یک روز و نیم شمال رفتن خیلی کوتاه بود اما تصویر بهتری از اوضاع ایران و خصوصا خانواده ات بهت داده. گفتی که بابات خیلی تغییر کرده، حرف نمیزنه خیلی و با خودش و در خودش می گذراند و هنوز از شوک فوت مامان بزرگت در نیامده. مامانت هم با توجه با بالا رفتن وزنش مجبوره صبحها عصا دست بگیره و از راه رفتن و خصوصا پله بالا رفتن گریز داره و ناتوانه. جهان هم گفتی که روحیه اش خیلی بهتر شده و حالا دیگه شبانه روز با لپ تاپی که برایش خریده ای مشغوله.  با این حال تاکید کردم که هرطور شده باید ببریش دکتر چون وقتی برگردی دوباره همان آش و کاسه خواهد بود. به هر روی تا دوشنبه شب به سلامتی آنجایی و کلی کار داری و البته حضورت خیلی هم موثر بوده. گفتی که عزیز هم بیمارستان رفته و بابت آب آوردن ریه اش فعلا در CCU بستری است.

من هم بعد از نوشتن این پست دوباره به کتابخانه خواهم رفت و نهاری از بلور مارکت می گیرم و عصر ورزش و کمی آلمانی و شب هم یک فیلم! اگر پروسه ی نوشتنم را درست پیش ببرم و آلمانی بخوانم اوضاع خوب خواهد بود اما اگر نه هر روز بیشتر پس و فرو میروم.

دیروز نفری یک چک ۷۵۰ تایی از کیوپی برایمان آمد که بابت کنفرانس ایتالیا بود. توی این اوضاع به قول تو خیلی به موقع بود. دیشب هم فیلم king of comedy اسکورسیزی را دیدم که در زمان خودش حتما فیلم بهتری بوده اما به هر حال از کارهای این کارگردان معدود فیلم هایی که ندیده ام را خواهم دید تا نگاه بهتری از دنیای او دستگیرم شود. دو هفته ی بعد اما فیلم مستند Salt of the Earth  خواهد آمد که خیلی منتظرش هستم.
 

هیچ نظری موجود نیست: