۱۳۹۳ مهر ۲۳, چهارشنبه

خانواده ها

یک صبح بارانی، چهارشنبه هست و تو بخاطر دو تا سفارشی که از تلاس و کپریت داری با کمی تاخیر سر کار خواهی رفت. از صبح زود بیدار شدیم و تو داری کارهای GB را می کنی و من هم بعد از اینکه رفتم انبار تا ظرفهای لازم سفارش ها را بیاورم و بعد هم بلور مارکت تا چیزهایی که دیشب کم گرفته بودی را تکمیل کنم، منتظرم تا به سلامتی تو را به تلاس برسانم و بعد هم بروم کپریت و سفارش ها را تحویلشان دهم.

دیشب حدود ساعت ۷ و نیم از سر کار رفتی لابلاز و من هم آمدم دنبالت تا خریدها را به خانه بیاوریم و تا ۱۲ شب تو داشتی کارهای امروز را می کردی و من هم برگه های دانشجوهایم را تصحیح می کردم. تمام مدت بکوب کار کردم تا امروز وقتم آزاد شود و باز گردم سر برنامه ی مطالعاتی خودم که البته با توجه به داستان امروز GB خیلی بعیده تا بعد از ظهر بتوانم به کارهای درسی ام برسم. تو هم که به شدت از وقتی که سندی کارش زیاد شده، فشار کارت چند برابر شده تا دیر وقت سر کاری و بعد هم که به خانه میایی واقعا از خستگی توان ورزش و استراحت مفید و کار اضافی و مطالعه را نداری. فعلا سکوت کرده ام اما از این وضعیت خیلی ناراحتم. می دانم که خصوصا بعد از فارغ التحصیلی مون به شدت نیازمند کار تو خواهیم بود تا من کار مناسبی در دانشگاه پیدا کنم - که امیدوارم چنین شود و خیلی سریع هم اتفاق بیفتد - اما فعلا که جدای از مسايل خانواده ها و پول هایی که برایشان می فرستیم خودمان اوضاع مناسبی در سطح فعلی زندگی داریم، خیلی از بابت اینکه کارهایی که دوست داری از پیانو گرفته تا درس و مطالعه و ... را نمیرسی و نمی توانی انجام دهی و البته نه تنها در روحیه ی هر دو که خصوصا درس من هم تاثیر گذار هست. اما چه کنیم که فعلا بار ایران و آمریکا را هم باید تا حدی به دوش بکشیم. همین دیروز آریو دو هزار تایی که برای مامانت فرستادی را بهش تحویل داده. در یکی دو سال گذشته میزان پولی که برای ایران فرستاده ایم بیش از آمریکا بوده و در مجموع نزدیک به ۵۰ هزار تا به خانواده ها داده ایم و خودمان یک دلار پس انداز نداریم و از آن بدتر تمام بدهیمان به اوسپ باقی مانده. به هر حال جای شکرش باقی است که می توانیم کمک حالشان باشیم.

به اطراف و اکناف که نگاه کنی از مردم بدبخت سوریه بگیر تا عراق و یمن و کوبانی، از ایران بگیر تا آن طرف دنیا همه جا طبقه متوسط در تحدید و تهدید حالی و مالی و امنیتی قرار گرفته، فرودستان که دیگر هیچ!


هیچ نظری موجود نیست: