۱۳۹۲ مهر ۱, دوشنبه

هفته ی شلوغ


هفته ی نسبتا شلوغی را شروع کرده ایم و تو به سلامتی تازه رفتی سر کار و من هم که بعد از این نوشته به کلی خواهم رفت. قرار هست که این آخرین هفته ی کاری تو در دفتر تام باشه و بعد دو هفته ای مرخصی بگیری و کمی به درسها و کارهایت برسی و بعد هم در دپارتمان تریش از نیمه ی اکتبر به بعد کار جدیدت را شروع کنی تا به امید خدا کار بهتر و مناسبتر در جای دلپذیرتر از کپریت پیدا کنی که امیدواریم از میان همین چندین و چند مصاحبه ای که تا کنون داده ای یکی نهایی بشه.

اما در کل دو روز گذشته درس و زبان کلا مثال روزهای گذشته به تعویق افتاد اما با هم دیگه خیلی خوش گذراندیم با اینکه هیچ کار بخصوصی نکردیم. شنبه البته بعد از جلسه ی HM که کلا جلسات نه چندان دلچسبی برای من هست با هم به بانک رفتیم تا من پولی که باید بابت بدهی به ریک و شوهر خاله سوری و ... را می دادیم به حساب تو واریز کنم و البته پولی که می خواهم برای داریوش و رسول و مامان واریز کنم را بگیرم و بعد از ان هم رفتیم و بلاخره و پس از مدتها دو جفت شلوار گرفتم و تو ار بیشتر از خودم خوشحال کردم. یک کرم خوب و یک لباس راحتی هم برای مامانم و مادر گرفتیم و قرار شد که فردا به آمریکا پست شوند. البته هدیه ی که از نظر من کتاب هست هم آمد وسط و دیشب از آمازون یک کتاب برای تو و یکی هم برای خودم سفارش دادم.

یکشنبه هم بعد از اینکه با هم برانچ رفتیم بیرون تو مرا تا ربارتس رساندی و بعد هم برای خرید خانه رفتی شمال شهر و پس از اینکه من کمی وقتم را در کتابخانه تلف کردم و دیدم که از پس متن پیش رو بر نمیایم سر راه برگشتن آمدی دنبالم و برگشتیم خانه. کمی ورزش و تلفن از آمریکا و خبر اینکه عمویم آخر هفته برای چند روز مهمانمان خواهد شد کل داستان بود تا به اینجا.

هفته ی آخر سپتامبر هست و دیگه نمی خواهم وای و ناله و آه سر بدم چون مشخصه که اوضاع درسی و دانشگاهیم مثل همیشه منتظر یک شروع هست و مانند قبل همه چیز در تعلیق پدیدارشناسانه و لای پرانتز باقی مانده تا بلکه فرجی بشه و برم سراغشان. ساعت یازده با علی مسرت قرار دارم که می خواهد کمی بابت وبسایت راهنماییم کنه و فردا هم که کلاس آشر و بعد هم گوته هست. چهارشنبه در دانشگاه رایرسون برای ملاقات با اعضای ورک شاپ HM قرار دارم و پنج شنبه دوباره گوته و جمعه هم که دو کلاس برای درس دادن و عصر هم که میرم فرودگاه تا عمویم را بر دارم و آخر هفته و احتمالا یکی دو روز بیشتر با او هستیم و خلاصه داستان داریم.
 

هیچ نظری موجود نیست: