۱۳۹۲ شهریور ۳۰, شنبه

آغاز با بمباردیر


خوب می دانی که وقتی به بیست و یکم اعتقاد دارم بی دلیل نیست.

روز بارانی و زیبایی را شروع کرده ایم و اتفاقا بابت باران از ساخت و ساز برج روبرویی خبری نیست و شنبه ی آرامی را داریم. مطابق معمول ظهرهای شنبه از ساعت ۱۲ تا ۲ باید جلسه ی HM را در ساختمان OISE دانشگاه تورنتو برگزار کنیم که بابت اصرار بچه ها کار به هفته ای دو جلسه کشیده و خیلی وقت گیر شده. اما به هر حال کاری است با اهمیت و برای من کلی نکته داره که باید تجربه کنم.

دیروز هم کلاسهایم بد نبودند اما چون شب قبل نتونسته بودم درست بخوابم و از ساعت ۴ بیدار شدم خیلی انرژی نداشتم. تو هم که یک مصاحبه ی کاری با یک موسسه ی مالی داشتی که بیشتر از ۲ ساعت طول کشیده بود و کلا خیلی از شرایط و داستانش راضی نبودی.

اما امروز بیست و یکم ماه سپتامبر که قراره برای من آغاز آرام تغییر در همه ی جهات و وجوه از درس و کار و زبان و خواندن و نوشتن و ورزش و سلامت روح و جسم و آغاز ورود به لایه ای عمیقتر و عاشقانه تر از زندگی مون باشه روز مهم شروع هست.

ضمن اینکه اولین چک بمباردیر- که به قول تو خیلی راحت ازش گذشته ایم و بهش اهمیت درست و لازم را نداده ایم- بعد از یک هفته نقد شده و بعد از جلسه ی HM قراره با هم بریم و یکی یک شلوار بگیریم که خصوصا من خیلی بهش احتیاج دارم. فکر کنم این شلوار جینی که دارم نزدیک به سه سال مرتب کار کرده و دیگه هم از رنگ و رو افتاده و هم نخ نما شده.

پس سلام می کنم به تازگی و آغاز
به بیست و یکمین قرن
به بیست و یک

هیچ نظری موجود نیست: