۱۳۸۹ دی ۴, شنبه

کریستمس و ایلیاد


شنبه صبح روز کریستمس 25 دسامبر 2010 هست. این چند روز گذشته من دایم خانه بودم و اکثرا درس خواندم و تو هم به غیر از پریروز که برای کمک به آیدا که به سلامتی بچه دار شده و در بیکارستان بود رفته بودی خانه شان تا با آندیا باشی و خیال مامانش از آندیا راحت باشه، خانه بودی و کلا کار بخصوصی نکردیم.

البته دو روز قبل که من نمی تونستم برای درس خواندن متمرکز بشم با تو که برای خرید می رفتی بیرون آمدم بیرون و کمی با هم قدم زدیم و بعد هم به اصرار من رفتیم و قهوه ای نوشیدیم و کمی گپ زدیم و خوب بود. اما در مجموع این چند روز گذشته بیشتر از هر چیز به خانه ماندن و کاری بین درس خواندن و نخواندن گذشت. دیروز هم که قرار داشتم شروع کنم به نوشتن مقاله ی "آدورنو و بنیامین" و تمام روز را هم واقعا سعی کردم که بنویسم اما نمی دانم چرا نمیشد. اولین بار بود که کاملا به قول معروف "هنگ" کرده بودم.

شب رو دو تایی با هم نشستیم و شرابی نوشیدیم و فیلم "سوراخ خرگوش" را دیدیم و یک ساعتی با مامانم حرف زدیم که تنها بود و سرماخورده و البته شب تولدش. بعدش هم با مادر حرف زدیم که اون هم خیلی حالی نداشت اما بعد از تلفن ما حال هر دوشون بهتر شده بود.

امروز صبح هم بعد از اینکه بیدار شدم دوباره آن حالت "مور مور" شدن در بدنم بهم دست داد و حالا هم کمی در قلبم احساس سنگینی می کنم. اما تو داری برایم در تختخواب آهنگ کریستمس میزنی و خلاصه که اگر امروز درسهامون را بتونیم به جایی برسونیم روز خیلی خوبی خواهیم داشت.

این اولین کریستمس ما در یک کشور برفی در زمان کریستمس هست. البته برفی نمیاد اما حسابی هوا "یخه". دیشب بهت گفتم مطمئنم ما هم بزودی دوستان و حلقه ی بزرگتر خانواده - شامل ایرانی ها و آ»ریکایی ها و خودمون- پیدا می کنیم کریستمس پر سروصدا.

راستی دیشب بطور اتفاقی اسم پسر احتمالی آینده مون هم تعیین شد: ایلیاد.
هر دو دوستش داریم. تا ببینیم چی میشه.

هیچ نظری موجود نیست: