۱۳۸۸ مهر ۱, چهارشنبه

لپ تاب جدید


همینجور با بازی گوشی و بی برنامه گی دارم وقتم را از دست می دهم. امروز صبح ناشتا با هم رفتیم کلینیک دانشگاه تا تو آزمایش خون بدی. مدتی پیش قرار بود بریم تا امروز عقب افتاده بود. چند وقت پیش دکتر این آزمایش را برایت نوشت تا ببینه نکنه خدای ناکرده آهن بدنت کم شده که اینقدر زود به زود خسته میشی.

بعدش با هم رفتیم آزوری و قهوه ای به جای صبحانه خوردیم و من آمدم PGARC و تو رفتی سر کار. ظهر من برای شنیدن سخنرانی پروفسور "جیک لینچ" درباره ی پروپاگاندا رفتم مرکز مطالعات صلح دانشگاه که خودش هم ریاستش را بر عهده داره. صحبت نسبتا جالبی بود اما برای من مهمتر این بود که بعدش بتونم باهاش درباره ی مقاله ی جدیدم صحبت کنم چون سالها در بی بی سی مدیر بوده. خلاصه محور مقاله ام برایش جالب بود و قرار شد برایش بفرستم تا بخونه و نظر بده.

بعدش آمدم پیش تو و هر دو برای نهار رفتیم "مینت" و یک غذا گرفتیم و "شر" کردیم. دیشب تو خیلی خسته بودی و می خواستی غذا درست کنی که نذاشتم و گفتم امرئز یک چیزی دانشگاه باهم می خوریم. دیشب هم تو بعد از کارت امدی اینجا و با هم به اصرار تو یک لپ تاب جدید برای من سفارش دادیم. دانشگاه نزدیک 1200 دلار بهم داده برای خرید لپ تاب و ما خودمون هم قرار شد یک چیزی بذاریم روش و یک لپ تاب خوب مثل مال تو بگیریم. این یکی را هم بدم به مامانت.

برای منی که با لپ تابم هیچ کار مفیدی تا اینجا نکرده ام به جز نوشتن "کارها و روزها" و یکی دو مقاله ی روزنامه ای و یکی دو مقاله برای کنفرانس در یک سال گذشته واقعا این دیکه بهترین بهانه است که کارهای عقب افتاده ات را به گردن نداشتن یک لپ تاب کاملا پیشرفته بندازی. به هر حال با اینکه معتفدم زیادی پول دادیم و بی جا اما کاری نمی تونم بکنم جز اینکه واقعا باهاش تز خیلی خوبی بنویسم.

دیشب برای اینکه مامانت هم دلش قبلا خواسته بود و اشاره هم کرده بود ساندویچ گرفتیم و رفتیم خانه. شما فیلم "Sex and the city" را دیدید و من هم کمی اینترنت بازی کردم و کمی هم اولین برنامه از دور تازه ی "نود" را دیدم.

خلاصه اینکه خبری نیست جر تنبلی و بی فکری مفرط من.
اما امیدوارم خوب شم. از ان مهمتر امیدوارم تو هیچ مشکل و کسالتی نداشته باشی که دنیا برایم هیچ ارزشی نداره اگه تو نخندی و خوش نباشی.

هیچ نظری موجود نیست: