۱۳۸۸ تیر ۳, چهارشنبه

PGARC نو



همین حالا آمدیم در PGARC جدید داخل ساختمان فیشر. خب نو و تر و تمیزه اما هنوز معلوم نیست که بتونیم راحت هم باشیم یا نه. این زنی که به هویج خور معروفه که در آن ساختمان قبلیه بابای همه را با سر و صدای دایمیش در آورد. البته بعید می دونم که اینجا بیاد.

ناصر و بیتا هم آمدند و ردیف کنار ما نشستند. تا اینجا که میزهاش به دلیل پایین بودن ارتفاعش ناراحت کننده است. اما "لاکرها" و آشپزخانه اش خوب به نظر می رسه. به تو زنگ زدم که یک سر بیا اینجا را ببین. کارت تو هم مثل اکثر بچه ها کار نمی کنه. وقتی به "جاش" در آرت فکالتی گفتی، گفت که تو دیگه دانشجوی تمام وقت نیستی و اینجا شامل حالت نمیشه. معلوم بود که حالت گرفته شده اما من بهت گفتم که مثل سال گذشته با هم هماهنگ می کنیم و هر وقت که رسیدی اینجا من میام و در را برایت باز می کنم. روزهایی هم که سر کار میرم که کارتم را بهت میدم. یک سال تمام من و تو این کار را در آن PGARC قبلیه با هم تمرین کرده ایم و نباید مشکلی باشه.

محمد هم کارتش را داده به بیتا اما کارت او هم به دلیل انصراف از تحصیل برای اینجا فعال نیست. به هر حال حالا آمده ایم و باید بشینیم سر درس و کارهای عقب افتاده. من که می خواستم برای گاردین یا یک روزنامه دیگه مقاله ای در مورد ایران بنویسم اما حالا وقت برای هیچ کار اضافه ای ندارم.

خب در میان تمام این ناراحتی ها و دلواپسی ها برای بچه های ایران، این را به فال نیک برای همه می گیرم و امیدوارم بتوانیم بر مشکلات فائق آییم.

هیچ نظری موجود نیست: