۱۳۸۸ خرداد ۱۲, سه‌شنبه

برای ثبت در تاریخ



برایت آخرین سطرهای نوشته ی قبل را ایمیل کردم با عنوان "برای ثبت در تاریخ" و تو هم با همین عنوان پاسخی برایم فرستادی که من تنها برای ثبت در تاریخ هر دو را اینجا می آورم.

من به تو نوشتم:

تنها خواستم که دوباره بگویم و ثبت کنم که تو چقدر افتخار منی. که تو چقدر بزرگی. بنویسم که تو در سکوت اما برفراز پرواز می کنی. باید بنویسم که تو چقدر یگانه ای و چقدر مرا با خودت کشیده ای و در سایه ی بزرگت به من رخصت استراحت داده ای. این تو بودی که پرواز و اعتماد پریدن را به من دادی.باید بنویسم که نه تنها نمره ی تزت، که نمره ی زندگیت، که نمره ی وجودت "ممتاز" و "دیستینگشن" بوده و هست. تو ممتاز بودی، هستی و خواهی بود. این تنها یک تاکید و یادآوری دوباره برای انچیزی است که من همواره در تو و با تو دیده ام و تجربه کرده ام.تو نور وجود من، گرمای قلب من، سوی دیدگانم هستی.تو درخت جان و ریشه ی منی. ای یادت آرامش ابدی من. ای بهترین آفریده

و تو برای من نوشتی:

الهی من قربون وجود مهربونت بشم

عزیزترینم، این هم باید در تاریخ ثبت بشه که من بی تو هرگز نمی تونستم این راه سنگین رو طی کنم. این تو بودی و هستی که همیشه در اوج سختیها و گرانیها، مابین پر شر و شورترین هیاهوها به چشمهای من خیره می شوی، آغوشت را باز می کنی و من رو در خلوت می بری و میگی :" آروم و با اراده به سینه من تکیه کن و آروم آروم جلو برو" و من با چه آرامش و اطمینانی قدمهای دلخواهم رو بر می دارم و پیش میرم. چه افتخاری از این بالاتر که همراهی داشته باشی که هر لحظه آغوشش برای تو باشه و دریای دانش و عشقش رو به روت باز کنه.

آ می دونی و می دونم و آیندگان ما باید بدونن که من بی تو هیچم
من بی تو مثل یه برگ خشکم ولی با تو
با تو مهربونترینم
درختم
یه درخت بلند و تنومند و زیبا
سبز سبز


عاشقتم
تا همیشه
قلبم برای توست
روحم
جسمم
نگاهم
تک تک نفسهام
همه لحظه های منی

عاشقتم
ن تو

هیچ نظری موجود نیست: