۱۳۹۵ فروردین ۱۹, پنجشنبه

آرام، بازگشت به مدار

پنج شنبه شب هست و داریم آماده ی خواب میشیم. فردا برای ۲۰ نفر سفارش نهار داری و امروز هم تا بعد از ساعت ۷ سر کار بودی. من هم این چند روز گذشته آرام آرام شروع به درس خواندن کرده ام. نکته ی مثبت قضیه اینه که دارم خودم را تمرین میدهم که در خانه کار کنم. بد هم نبوده. فردا هم آخرین بخش هایی که برای مقاله ی بنیامین لازم دارم را مرور خواهم کرد و به سلامتی قصد دارم از شنبه نوشتن را شروع کنم.

دیروز بعد از مدتی با رسول دو ساعتی حرف زدم و از همه چیز گفتیم و بد نبود. البته هر دو خیلی مراقب هستیم که به حوزه های حساس کارمون کشیده نشه و لذت مصاحبت درباره ی فرهنگ را با تنش های سیاسی خراب نکنیم. کمی هم با امیر حرف زده ام این چند روزه که کمی بابت بد قولی های صاحب کار دلخور و خسته شده و حق هم داره.

تو هم جدا از کار که با برگشتن سندی از مسافرت های تفریحی و کاری فشرده تر شده، خیلی مشغول خواندن و تحقیق کردن راجع به تغذیه ی لازم و سلامت هستی. دوشنبه قراره که از خانه کار کنی و این ویکند فرصت مناسبی است که به قول خودت کمی برای طرح ریزی پروپزال و جمع کردن این بخش از مراحل تحصیلت وقت بگذاری. البته یکشنبه بعد از ظهر به کنسرت پیانو خواهیم رفت تا پیانوی بی نظیر Valentina Lisitsa را بشنویم که از سالها کارهایش را تعقیب می کردم. برای اوکسانا و رجیز هم بلیط گرفته ای و احتمالا بعد از پیانو جایی خواهیم رفت و کمی socialize خواهیم کرد. هر چند بستگی به پیشرفت من در امر نوشتن داره.

دیشب با یکی از همکارانت به اسم ونسا که خیلی هم دوستش داری بعد از کار قرار رفتن به تائتر مرگ یزدگرد را با اجرای گروهی کانادایی داشتید و قبل از آن شام رفته بودید به یکی دیگر از شعب ترونی - در کویین - و بعدش هم به دیدن تائتر که خیلی دوست داشتید. بعد از برگشتن به خانه بهم یادآوری کردی که در همان سال اول آشنایی بهت کتاب و متن این نمایشنامه را داده بودم و به همین دلیل خیلی بیشتر باهاش ارتباط برقرار کرده بودی. هنوز به تو نگفته ام اما پیش از رفتن به ایران هم بلیط یک کار کمدی در soulpepper را گرفته ام که خیلی راجع بهش تعریف و تمجید خوانده ام. 

جدا از شروع کردن به کار - هر چند فعلا کند و آرام - هیچ اتفاق دیگری را پیش نبرده ام. نه آلمانی و نه ورزش و نه تحرک، جز نشستن و پشت این میز و خواندن و کمی هم تعقیب اخبار. امشب بهم گفتی که ظاهر و قیافه ام داره تغییر می کنه و جدا از جا افتادگی و نشان بالا رفتن سن و سال خودم می دانم که هیات و هیکلم در وضعیت مناسبی نیست. برای همین باید از هفته ی بعد و بعد از اینکه کمی همت نشستن و کار کردن را در خودم احیاء کردم، شروع به ورزش کردن و رسیدگی به اوضاع و احوالم کنم.

 

هیچ نظری موجود نیست: