۱۳۹۴ تیر ۴, پنجشنبه

Wilde

تقریبا تازه از یک روز کاری عیر درسی برگشته ام خانه و تو هم که با خاله سوری و کیارش بعد از کارت در ایتون سنتر قرار داشتی تا آنها با تخفیفت از تلاس از اپل خرید بکنند. از آنجا رفته ای آرایشگاه تا به سلامتی فردا شب که راهی ایران می شوی کمی به کارهایت رسیده باشی و بعد هم من حدود ساعت ۸ میام دنبال تو و بعد هم خاله ات و کیارش تا شام برویم بیرون و با خاله ات هم خداحافظی کنی چون وقتی که به سلامتی بر می گردی خاله ات رفته شهر خودش. دیشب هم که اینجا بودند بهشون خوش گذشت و آخر شب که رساندمشان خیلی سر حال به نظر می آمدند.

امروز صبح بعد از اینکه تو را رساندم شرکت رفتم کاستکو تا خریدهای و سفارش های رسیده از ایران را تهیه کنم که البته خیلی نبودند اما به هر حال رفتن به کاستکو خودش یک پروژه تمام هست. ضمن اینکه قبلش هم باید دانشگاه می رفتم تا کتابهایی را که کسی درخواست داده بود تحویل دهم. کمی هم خاله ات خرید داشت و قرص ادویل هم برای فرانک می خواستی که فرانکفورت بهش بدی و خلاصه تا برگشتم ساعت از ۳ گذشته بود.

از طرف آن سایت فارسی برایم ایمیلی آمده و خواسته اند تا آخرین تغییرات را اگر که لازم دانستم اعمال کنم که به زودی قراره مقاله را چاپ کنند. دوباره کلی تشکر از ارزشمندی مقاله و ... در این وانفسای مالی و حالی برای مردمی که چشم انتظار نتیجه مذاکرات اتمی در سوئیس هستند و گرفتار نان شب از دموکراسی گفتن احتمالا یعنی کشک.

فردا به سلامتی صبح باید یکی دوتا کارهامون را بکنیم قبل از اینکه حدود ظهر راهی فرودگاه شویم. چون بلیطت قطعی نیست فرانک پیشنهاد داده که اول پرواز ۵ را امتحان کنیم و بعد پرواز آخر شب را. امیدوارم که بی نگرانی به سلامت بروی و برگردی. نمی خواهم به این ۱۱ روز فکر کنم که می دانم حسابی اذیتم می کنه و می دانم که با اینکه سرت شلوغ خواهد بود تو هم راحت نیستی. اما کار مهمی است هر چند که خیلی از جدی بودن خود جهان و بابات در پیگیری مطمئن نیستم. البته کمی هم تصویر بزرگتر از اندازه اش به ما نشان داده شده اما به هر حال آنقدر جدی هست که از همه چیزمون بزنیم و ببینیم که چه کاری از دستمان ساخته است.

با اینکه خیلی هم خرید نکرده ای اما تمام چمدانی که داری می بری سوغاتی دیگران هست. جدا از لباس و کمی وسائل از کاستکو برای خانواده ات برای جهانگیر داری لپ تاپ می بری و برای بچه های دایی هایت و سارا و لیلا لباس و البته برای پسرها CD  کلاسیک و پینک فلوید. پریا و کیمیا هم البته در این دایره گنجانده شده اند. رضا که قرار بود یک سفر بیاد اینجا و منتفی شد اما احتمالا ببینیشون. به سلامتی نزدیک ده دوازده ساعتی در فرانکفورت توقف داری و خوبه که فرانک هست که کمی سرت گرم بشه. خلاصه که نمی خوام خیلی راجع به این موضوع بنویسم که می دانی چقدر برایم سخت و طاقت فرساست همین چند روز دوری.

برنامه ی من هم اینه که به سلامتی و تغذیه و آلمانی و درسم برسم - مثل همیشه اما واقعا قبل از پایان ۴۰ سالگی که کمتر از یک هفته ی دیگه سر خواهد رسید.  

 اما جمله ی زیبایی که امروزم را به خودش اختصاص داد از  اسکار وایلد بوده:
Every saint has a past and every sinner has a future 

هیچ نظری موجود نیست: