۱۳۹۴ اردیبهشت ۱۲, شنبه

Galleria Vittorio Emanuele II

بعد از ۱۲ ساعت پرواز و رسیدن در یک عصر به شدت بارانی به میلان امروز را با آفتاب شروع کرده ایم و البته از آنجایی که تمام ساعات پرواز و حتی شب قبلش را نتوانسته بودیم کامل و درست بخوابیم الان که در واقع تنها روز کامل ما در میلان هست را تا ظهر از دست دادیم اما به قول تو لازم بود چون من دیشب بابت سرمای هوا و پرواز حالت نیمه سرماخورده داشتم و با این خواب نزدیک به ۱۰ ساعت احیاء شدیم.

از تورنتو که راه افتادیم به تو بلیط قسمت بیزنس دادند و جای راحتتری داشتی و همین باعث شد به اندازه من خسته نباشی که خوش شانسی بود که آوردیم چون تا رسیدیم فرانکفورت با توجه به تعمیر بخش هایی از فرودگاه و شلوغی همیشگی اش به احتمال زیاد پرواز به میلان را از دست می دادیم. کمتر از نیم ساعت وقت داشتیم و بدو بدو خودمان را به قسمت های مختلف رساندیم. در قسمت بازبینی چمدانها اوکلن نیمه پر من را گرفتند و بعد هم ده دقیقه ای معطل چک کردن کیندل تو شدیم اما چون گفتی که داریم پرواز را از دست می دهیم با نشان دادن راه میان بر کمی جلو افتادیم.

بعد از رسیدن به میلان تا با اتوبوس به شهر رسیدیم یک ساعتی کار داشتیم و هنوز باریدن آغاز نشده بود. اما تا از ایستگاه مرکز شهر به این آپارتمان کوچک اما تمیزی که از طریق "اربی اند بی" گرفته بودی برسیم و تا از هر ۵ ایتالیایی کارمند مترو یک نفر دست و پا شکسته جوابمان را بدهد باران گرفت و خلاصه ما که قرار بود در هوای ۲۵ تا ۳۰ درجه این ده روز را سر کنیم دیروز را به ۱۱ درجه و باران و لباس های نه چندان مناسب گذراندیم و همین شد که حسابی خستگی و سرما در جانمان رخنه کرد و امروز را تا بعد از ظهر از دست دادیم.

پس از کمی استراحت با این حال دیشب رفتیم جلوی کلیسای جامع و مرکزی میلان و از ابهت دیدنش در شب لذت بردیم. شامی در فروشگاه کنار کلیسا Galleria Vittorio Emanuele II خوردیم که جدا از زیبایی این ساختمان های بلند و با ابهت رنسانسی شام دلپذیری بود و پاستای اصیل ایتالیایی. ریتا صاحب آپارتمان هم زمانی که داشت کلید اینجا را تحویلمان می داد از یک پیتزا فروشی نزدیک گفت و پیشنهاد داد امتحانش کنیم.

اما امروز قرار هست که به جاهایی که دو تا از همکاران تو که از اهالی میلان هستند پیشنهاد داده اند برویم. تا اینجا که هر چه در باران و از شیشه ی اتوبوس و ترم شهری دیدیم بسیار دل انگیز و زیبا بود. با اینکه چنین قضاوتی نمی تواند دقیق باشد - چون نه پاریس را کامل دیده ایم و نه از اینجا هنوز چیزی - اما از یک نظرهایی مرکز میلان را جذاب تر یافتیم. کوچه های بسیار باریک و تنگ با کف سنگی و پیاده روهای بلندتر از سطح خیابان. یادم به چیزهایی که سالها پیش درباره ی معماری رم خوانده بودم و با یکی از بچه های دوره ی زمین شناسی که شناخت معماری از این فضاها داشت گپ زده بودیم.

خب! بریم و کمی کشف کنیم و لذت ببریم و صد البته خدا را شکر کنیم بابت این امکان ناب. مقاله ی کنفرانسم را هم تمام کرده ام اما باید ادیتش کنم و تازه شروع به خواندنش.
 

هیچ نظری موجود نیست: