۱۳۹۴ اردیبهشت ۱۵, سه‌شنبه

رم شهر بی دفاع

رم هستیم و ساعت نزدیک یک بامداد هست. چند ساعتی هست که از فلورانس رسیده ایم و کمی در مرکز شهر قدم زدیم و شامی خوردیم و دوباره برگشتیم به سوئیتی که گرفته ایم و علیرغم اینکه تمیز هست اما حسابی توی ذوق و انتظارمون زده. اول اینکه محلش بابت نزدیکی بیش از حد به واتیکان خیلی شلوغ و متراکم هست، اما نکته ی مهمترش اینه که درست یک سوئیت جنب اتاق ما قرار داره که عده ای مرد اروپای شرقی ساکنش هستند و خیلی سر و صدا می کنند. بعد از اینکه از ایستگاه قطار با مترو تا ایستگاه Cipro رسیدیم و کلید را از رسپشن هتل مجاور گرفتیم و آمدیم بالا متوجه شدیم که این سوئیت هم در واقع وابسته به همین هتل هست و خلاصه توی ذوقمان زد.

شلوغی و تا حدی هم کثیفی و البته ازدحام شدید در مرکز شهر در آن یکی دوجایی که بعد از گذاشتن چمدانها و رفتن به سمت پارلمان و ساختمان های اطرافش دیدیم خصوصا باعث شد که تو کمی نسبت به رم دلزده شوی. اما مطمئنم که نظرت تغییر خواهد کرد چون همین چند تکه ای که دیدیم به نظرم شهر بی نظیری را نوید می داد. شب هم بعد از کمی چرخیدن در حوالی ایستگاه اسپانیا که احتمالا از جمله مناطق خوب مرکز شهر هست و سفارت اسپانیا هم آنجاست به رستورانی رفتیم که برای دو تا پاستا و دو لیوان شراب بیش از ۵۰ یورو دادیم اما هم رستوارن خوب و دلنشینی بود با رنگ های تند و زیبا و دکور بیشتر اسپانیایی تا ایتالیایی و هم کیفیت غذایش خیلی خوب. تو پیشنهاد دادی که جان و پائولین را برای شام اینجا دعوت کنیم و احتمالا هم باید چنین کاری را بکنیم بعد از آن همه محبت که به ما کردند.

در راه آمدن از فلورانس به رم در قطار لابه لای دیدن مناظر بی نظیر کوهها و ساختمان های پراکنده،‌ جاده ها و مزارع توسکانی کمی هم روی مقاله ام کار کردم و باید فردا شب را متمرکز روی خوانش آن کار کنم. در فلورانس هم با اینکه خیلی فرصتی نداشتیم اما به کتابخانه ی میکل آنجلو رفتیم و دست خط های دانته و ماکیاولی را دیدیم که خیلی بهم چسبید. خیلی طرح و ساحتمان کم نظیری داشت و به شدت شبیه حوزه های علمیه در قرون وسطا بود. کلیسای جنب کتابخانه را هم دیدیم و برگشتیم خانه ی بتی و استفانو و چمدان ها را برداشتیم و راهی اینجا شدیم.

تنها نکته ای که کمی فکرم را درگیر کرد برنامه و ساعت نسبتا نامناسب آمدن خاله فریبا فرداست. ظهر خواهد آمد به سلامتی اما متاسفانه خیلی زمان بدی برای من است که فردا تنها روز کامل گشتن و دیدن من از رم خواهد بود چون از پس فردا درگیر کنفرانسم. متاسفانه درست سر ظهر خواهد آمد و این وسط روز آمدن اجازه ی رفتن و دیدن هیچ جای جدی را به آدم نمی دهد. به هر حال این هم بد شانسی خواهد بود و کاریش نمیشود کرد. امیدوارم حداقل بتوانم یکی دو جای نسبتا خوب را ببینم خصوصا کلسیوم که برایم جالب است. حالا با توجه به برنامه ی کنفرانس شاید لازم باشد که از یک گوشه هایی بزنم تا به دیدن شهر هم تا حدی برسم. اما از طرف دیگر خیلی از آمدن خاله خوشحالم خصوصا برای تو که در غیر این صورت تنها بودی و باید یا تنها به دیدن یکی دو جا می رفتی یا کلا قیدش را میزدی و به کنفرانس می آمدی. آمدن خاله خیال من را برای تو راحت می کند و می دانم که به هر دوی شما خوش خواهد گذشت که بعد از سه سال دوباره دیدار تازه می کنیم.

هیچ نظری موجود نیست: