۱۳۹۴ اردیبهشت ۱۹, شنبه

آدورنو در رم

آخرین شب اقامتمون در رم هست. در این چند روز گذشته بابت فشردگی برنامه کنفرانس و اینکه بعدش تا دیر وقت با تو و خاله بیرون بودیم فرصت نوشتن نداشتم.

اما اول از کنفرانس بگم که در مجموع خوب بود. با اینکه انتظاراتم از سخنرانان اصلی دو روز اول بیشتر بود. خصوصا مقاله ی دبرا کوک و پیتر دیوس که چنگی به دل نزد. شخصیت کوک هم با اینکه چندباری با هم حرف زدیم به دلم نشست. خیلی برخورد از بالا و سرد و متفرعنی تقریبا با همه داشت. اما در مجموع خیلی کنفرانس خوبی بود. کلی ایده بهم داد و از همه مهمتر اینکه به نظرم رسید که باید تجدید نظری در برنامه ی نوشتن تزم کنم.

دیدن جان و پائولین هم که عالی بود. صبح روز اول کنفرانس در مسیر رسیدن و پیدا کردن محل برگزاری کنفرانس بود که جان و پائولین را از دور دیدم و بعد از حال و احوال و پیدا کردن سالن کنفرانس این چند روز را صبح ها با آنها در اکثر پنل ها بودم. روز اول کنفرانس با اینکه هر دو خیلی خسته بودند و بعد از نهار رفتند هتلشان تا کمی استراحت کنند برای مقاله ی من برگشتند و جان هم در کنار دبرا کوک یکی دوتا کامنت بهم داد و شب هم با آنها آمدیم رستورانی که تو رزرو کرده بودی. شب خوبی بود و کلی خندیدیم. از هریت گفتند که داره روی تزش کار میکنه و لزبین شده و از ما شنیدند و خوش گذشت.

در این چند روز تو و خاله کمی در شهر در طی روز قدم زدید و دیروز به واتیکان رفته بودید و عصر هم که من از کنفرانس برگشتم با هم بیرون کلسیوم قرار داشتیم و با توری که گرفتید رفتیم عظمت کلسیوم و مجموعه ی مرکزی رم باستان را دیدیم و خیلی لذت بردیم. شب ها تا دیر وقت در مرکز این شهر زیبا و پر از رمز و راز قدم میزدیم و صبحها تا عصر من در کنفرانس بودم و شما هم با هم سرگرم. خوب شد که خاله آمد با اینکه این دو روز آخر تو کمی از بعضی حرفهایش عصبی شده بودی اما در مجموع خیلی مسافرت خوبی بود. امروز هم کیفی که آیدا می خواست و پولش را داده بود برایش گرفتی که دو هزار یورو شد. واقعا که چقدر تاسف آوره که آدم مجبور باشه با این چیزها به زندگیش معنی بده.

اما از رم هر چه بگم کم گفتم. عکس های زیاد و خوبی گرفتم و این شهر هر نقطه و هر گوشه اش شگفت انگیز و بی نظیر هست. تصمیم گرفتم که تا جایی که امکان داشته باشه هر سال این کنفرانس را بیاییم و از دیدن این گوشه ی جهان لذت ببریم.

تنها نکته ای که در این موقع و شب آخر می خواهم بنویسم این است که امیدوارم بابت بلیط برگشت تو مشکلی پیش نیاید. در این لحظه که احتمال سوار نشدنت فردا بسیار بیشتر از سوار شدن هست و شاید مجبور بشیم که یک بلیط ۶۰۰ یورویی فرانکفورت بگیریم که اون وقت میشه فال و تماشا. هم پول بیشتر و هم دردسر بیشتر و هم نگرانی بیشتر و از همه مهمتر شک و تردید اینکه چه خواهد شد. دیگه نباید از این طریق سفر کنیم. امیدوارم که فردا شب این موقع از خانه و با حضور تو در خانه ی قشنگمان که کلی هم دلتنگش هستیم پست بعدی را بذارم و با هم فردا راهی تورنتو شویم.
  

هیچ نظری موجود نیست: