صبح روز اول در فلورانس هست. دیروز حدود غروب بود که از میلان رسیدیم اینجا. استفانو که اتاقی در خانه شان برای دو شب گرفتیم لطف کرده بود و آمد ایستگاه قطار دنبالمون. بعد از اینکه رسیدیم و با بتی همسرش و گربه هایشان آشنا شدیم برای دیدن رودخانه و کلیسای جامع و کوچه های مرکز شهر با اتوبوس راهی یکی از عجیب ترین، تا حدودی غم انگیز اما با شکوه ترین قسمت های تاریخ شدیم. زیبا و به قول تو رویایی! خصوصا با نوای موسیقی زنده که از گوشه و کناری نواخته میشد. کلیسای جامع که گویی به کارت پستال شبیه بود و اما کوچه های سنگی با ساختمان های بلند قرون میانه و برج های رنسانسی که کاملا احاطه شده بود. پر از مجسمه های شخصیتهای معروف از دانته و ماکیاولی گرفته تا داود نبی و ...
تا بسیار دیر وقت راه رفتیم و آنقدر نشستیم به موسیقی نوازند های مختلف که در گوشه ای بساط کرده بودند گوش دادیم که زمان مناسب برای شام را از دست دادیم و این شد که با خستگی تمام - تو پا درد و من کمر درد - بعد از کلی پیاده روی رسیدیم به جایی که تاکسی بود و از آنجایی که دیگر توانی نداشتیم با تاکسی راهی خانه شدیم که دور از مرکز شهر است. الان هم ساعت ۹ صبحه و من حمام کرده ام و منتظرم تا تو بیدار شوی و بعد از صبحانه بزنیم بیرون.
اما خود شهر و اهالی اش به نسبت میلان خیلی فرسوده تر و زار و نزارتر هستند. میلان را شهری بسیار زیبا و دلچسب دیدیم. البته احتمالا گرانتر و قطعا شلوغ تر و بزرگتر. پریروز که تنها روز کاملی بود که آنجا داشتیم به کلیسای جامع رفتیم و بعد از حدود دو ساعت در صف ایستادن بلیط گرفتیم و از داخل کلیسای بسیار باشکوه میلان، موزه اش و اطراف آن و خصوصا از روی بام شهر را دیدیم. در خیابان های اطراف چرخیدیم و تو عینکی که همیشه در نظر داشتی را پیدا کردی و خریدیم. تا آخر وقت در مرکز شهر راه رفتیم و از محله هایی که همکارانت بهت پیشنهاد داده بودند دیدن کردیم. از فروشگاه کم نظیر پک که بیشتر به بوتیک می مانست تا محله ی بررا که فوق العاده بود. شب در رستورانی که اساسا اسمش موزارلا بود تو یک بشقاب پنیر با ریحون و روغن زیتون گرفتی و من یک پیتزا و تا برگشتیم خانه و خوابیدیم ساعت نزدیک یک بامداد بود.
فردایش که دیروز باشه رفتیم به خیابان دیگری که بهمون گفته بودند حتی با اینکه اهل خرید و فشن و مد نیستید بروید چون میلان است و مد و دیزاین رفتیم به مونت ناپولی و هر چند به قول تو کلا مردم شهر خوش تیپ و با کاراکتر هستند اما آن خیابان چیز دیگری بود. تمام خانه های آن مختص به مارک ها و دیزاینرهای معروف بود و فروشگاه ها که در واقع خانه بودند و نه بوتیک. خلاصه بعد از کلی قدم زدن دوباره به منطقه ی مرکزی شهر برگشتیم قهوه ای خوردیم و کمی غذا گرفتیم برای دو ساعتی که در قطار هستیم و به سمت فلورانس برای نهار.
کلید خانه را طبق قراری که با ریتا داشتیم همان ساعت ۲ که آمد بهش تحویل دادیم و خودش از تمیزی و عدم استفاده از بسیاری از چیزها جا خورده بود. با اتوبوس راهی ایستگاه مرکزی شهر که ایستگاه قطار بود شدیم و آمدیم فلورانس. امروز اما بعد از اینکه تو از خواب بیدار شدی - واقعا خسته ایم چون دیروز طبق دستبندی که داری نزدیک به ۱۴ کیلومتر فقط راه رفتیم و تازه کلی کار دیگه هم کردیم - قرار هست به قسمت مرکزی شهر برویم. البته برخلاف میلان کسی در اینجا انگلیسی بلد نیست و کارمان کمی سخت است. نکته ناراحت کننده اما اینکه از قرار برای رفتن به موزه ی اصلی که آثار میکل آنجلو را داره مثل موزه ی داوینچی در میلان و احتمالا موزه های اصلی در رم باید از ماه قبل بلیط می گرفتیم و گرنه رفتن به داخل موزه امکان پذیر نیست. به قول تو حیف می شود که این همه راه را بیایی و دیدن این موزه ها امکان پذیر نباشه.
امروز که بخاطر دوشنبه بودن اکثر موزه ها و خصوصا گالری فوتزی uffizi gallery بسته هست. احتمالا همان کلیسای جامع Dumo برویم و از آن بالا هم شهر را با سقف های سفالی اش ببینیم. کمی در بازارش قدم بزنیم و احتمالا به خانه ی میکل آنجلو سری بزنیم تا فردا که ببنیم می توان به موزه رفت یا نه.
تا بسیار دیر وقت راه رفتیم و آنقدر نشستیم به موسیقی نوازند های مختلف که در گوشه ای بساط کرده بودند گوش دادیم که زمان مناسب برای شام را از دست دادیم و این شد که با خستگی تمام - تو پا درد و من کمر درد - بعد از کلی پیاده روی رسیدیم به جایی که تاکسی بود و از آنجایی که دیگر توانی نداشتیم با تاکسی راهی خانه شدیم که دور از مرکز شهر است. الان هم ساعت ۹ صبحه و من حمام کرده ام و منتظرم تا تو بیدار شوی و بعد از صبحانه بزنیم بیرون.
اما خود شهر و اهالی اش به نسبت میلان خیلی فرسوده تر و زار و نزارتر هستند. میلان را شهری بسیار زیبا و دلچسب دیدیم. البته احتمالا گرانتر و قطعا شلوغ تر و بزرگتر. پریروز که تنها روز کاملی بود که آنجا داشتیم به کلیسای جامع رفتیم و بعد از حدود دو ساعت در صف ایستادن بلیط گرفتیم و از داخل کلیسای بسیار باشکوه میلان، موزه اش و اطراف آن و خصوصا از روی بام شهر را دیدیم. در خیابان های اطراف چرخیدیم و تو عینکی که همیشه در نظر داشتی را پیدا کردی و خریدیم. تا آخر وقت در مرکز شهر راه رفتیم و از محله هایی که همکارانت بهت پیشنهاد داده بودند دیدن کردیم. از فروشگاه کم نظیر پک که بیشتر به بوتیک می مانست تا محله ی بررا که فوق العاده بود. شب در رستورانی که اساسا اسمش موزارلا بود تو یک بشقاب پنیر با ریحون و روغن زیتون گرفتی و من یک پیتزا و تا برگشتیم خانه و خوابیدیم ساعت نزدیک یک بامداد بود.
فردایش که دیروز باشه رفتیم به خیابان دیگری که بهمون گفته بودند حتی با اینکه اهل خرید و فشن و مد نیستید بروید چون میلان است و مد و دیزاین رفتیم به مونت ناپولی و هر چند به قول تو کلا مردم شهر خوش تیپ و با کاراکتر هستند اما آن خیابان چیز دیگری بود. تمام خانه های آن مختص به مارک ها و دیزاینرهای معروف بود و فروشگاه ها که در واقع خانه بودند و نه بوتیک. خلاصه بعد از کلی قدم زدن دوباره به منطقه ی مرکزی شهر برگشتیم قهوه ای خوردیم و کمی غذا گرفتیم برای دو ساعتی که در قطار هستیم و به سمت فلورانس برای نهار.
کلید خانه را طبق قراری که با ریتا داشتیم همان ساعت ۲ که آمد بهش تحویل دادیم و خودش از تمیزی و عدم استفاده از بسیاری از چیزها جا خورده بود. با اتوبوس راهی ایستگاه مرکزی شهر که ایستگاه قطار بود شدیم و آمدیم فلورانس. امروز اما بعد از اینکه تو از خواب بیدار شدی - واقعا خسته ایم چون دیروز طبق دستبندی که داری نزدیک به ۱۴ کیلومتر فقط راه رفتیم و تازه کلی کار دیگه هم کردیم - قرار هست به قسمت مرکزی شهر برویم. البته برخلاف میلان کسی در اینجا انگلیسی بلد نیست و کارمان کمی سخت است. نکته ناراحت کننده اما اینکه از قرار برای رفتن به موزه ی اصلی که آثار میکل آنجلو را داره مثل موزه ی داوینچی در میلان و احتمالا موزه های اصلی در رم باید از ماه قبل بلیط می گرفتیم و گرنه رفتن به داخل موزه امکان پذیر نیست. به قول تو حیف می شود که این همه راه را بیایی و دیدن این موزه ها امکان پذیر نباشه.
امروز که بخاطر دوشنبه بودن اکثر موزه ها و خصوصا گالری فوتزی uffizi gallery بسته هست. احتمالا همان کلیسای جامع Dumo برویم و از آن بالا هم شهر را با سقف های سفالی اش ببینیم. کمی در بازارش قدم بزنیم و احتمالا به خانه ی میکل آنجلو سری بزنیم تا فردا که ببنیم می توان به موزه رفت یا نه.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر