۱۳۹۳ آذر ۱۰, دوشنبه

از R&B تا Zukerman

اولین روز آخرین ماه سال هست. تقریبا تازه رسیده ای سر کار و من هم بعد از اینکه ایمیل های دانشجویانم را جواب دادم مبنی بر اینکه مقالاتتون را تحویل گرفتم می خواهم به کرما بروم و بعد هم کتابخانه و کمی درباره ی مقاله ی آدورنو به اسم ایده تاریخ طبیعی بخوانم که متن کلاس فردای آشر هست. خود مقاله را ویکند در کتابخانه خواندم اما به هر حال مثل هر متن اصیل دیگری احتیاج به چند بار خوانی و چندین و چند بار فکر کردن بهش داره. اما از این چند روز آخر ماه نوامبر بگم و به امید بهترین روزها در ماه دسامبر و سال آینده و سالهای آینده باشیم.

جمعه آخرین روز کلاس در ترم اول بود. بچه ها متن را نخوانده بودند و کار سختی بود کلاس داری به هر حال مقالاتشون را تحویل دادند و گفته بودم که ایمیل کنند برایم بهتره اما همه این کار را نکرده بودند. به هر حال با اینکه قرار بود جمعه شب برای شنیدن پیانو به کرنر هال برویم اما سردرد من و خستگی تو مزیدی بر علت شد تا ترجیح بدهیم خانه بمانیم و خلاصه شب آرام و بدون برنامه ی خاصی داشتیم.

شنبه صبح رفتیم درک هتل. تو تمام روز کار داشتی. از قرار با دوستانت برای ماساژ فیزوتراپی و قهوه در یورک ویل تا آخر شب که می خواستیم به کرنر هال برای شنیدن موسیقی R & B  از یک خواننده ی جاماییکایی به اسم دو خیابان تورنتو یعنی جارویس چرچ. من رفتم ربارتس و تا عصر آنجا بودم تا بعد از اینکه تو پس از رفتن به خانه ی سندی - که رفته بودی تا لپتابش رو بهش بدی- آمدی دنبالم و شب هم در کرنر هال موسیقی نسبتا متفاوت و بدی نبود.

اما یکشنبه قرار بود که تو پیش از ظهر بری لباس آیدا را بهش پس بدی که برای مراسم پنج شنبه گرفته بودی و ظهر هم با سندی قرار بود به یورک ویل بروید برای کمی فیزوتراپی روی پاهاتون و ساعت ۳ هم که برای شنیدن کار گروه Zukerman  رفتیم به کرنر هال که دو قطعه از شوبرت و برامس نواختند. پس از مدتی شنیدن کار کلاسیک خیلی مزه داد.

قبل از برگشت به آپارتمان چون از کنسیژ ایمیل داشتیم که بسته ای دارید داستان تازه ای پیش آمد. چند روز پیش یک نامه ای از پست داشتیم که بسته ای آمده به اسم سهیل یاری که رفتم و خلاصه گفتم که چنین کسی را نداریم و کارت شناسایی خواستند و خلاصه گذشت. دیشب دیدم که باز یک بسته ای به همان شکل که چون بخشی از اسمش تشابه با تو داشت پایین تحویل گرفته بودند اما نگهبان ساختمان در نهایت گفت که این که اسم شما نیست و ... خلاصه داستانی از طرف نسیم برای ما رقم خورده که شان کم و میانمایگی بیش از حدش را نشان میده. طرف دایم بدونی که به خود ما بگه به اسمهای متفاوت برای ۲۰ دلار ارزانتر بودن دایم شیر خشک سفارش میده اون هم درجایی که کیف و کفش چند صد دلاری بابت اینکه جلوی دوستانش کم نیاره می گیره. مشکل من اما داستان درست شدن برای ماست با مدیریت ساختمان و ... آخر شب آیدا بهت تلفن زد که همین داستان را سر اون هم آورده و خلاصه که از آن پدر و مادری که ما دیدیم خیلی هم جای تعجب نداره.
 
اما دسامبر ماه مهمی برایمان خواهد بود اگر که کارهایی که تصمیمش را گرفته ایم انجام دهیم. از ورزش و تغذیه درست گرفته تا نوشتن پروپزال و مقاله ی آدورنو و نوشتن MRP تو که امیدوارم بتونم انجامشون بدم و بتونم به عنوان هدیه ی مناسبی برای سال نو بهت بدم.
 

هیچ نظری موجود نیست: