۱۳۹۳ آذر ۲۸, جمعه

مهدی خان و خاله فرح

با سه ساعت تاخیر تا ماشین گرفتیم و به خانه ی مامانم رسیدیم ساعت نزدیک ۳ صبح بود. الان هم ۶ عصر است و تمام روز را در آپارتمان زیبا و دلنشین مامانم که خیلی برایش خوشحالم که چنین جایی دارد سر کردیم و حالا هم داریم به خانه ی خاله فرح می رویم که به سلامتی امروز از بیمارستان پس از ماهها مرخص شده. اما افسوس که دیروز پیش از اینکه ما برسیم مهدی خان که چقدر چشم به راه آمدن همسرش از بیمارستان بود و البته دیدن ما خرقه اش را تهی کرد.

خدا بیامرزد تمامی رفتگان را در این سال. و سلامتی و آرامش دهد باقی ماندگان را.

اینترنت نداریم و تنها کار مهم و اساسی که امروز کردیم یک ساعت تلفنی حرف زدن تو با کمپانی مربوطه بود برای گرفتن اینترنت و کانالهای مورد علاقه مامانم با قیمت خوب.

فردا به دیدن بابک می رویم و پس فردا هم اینترنت خواهیم داشت طبق قرار.

هیچ نظری موجود نیست: