۱۳۹۳ مرداد ۲۰, دوشنبه

غیبت صغری

حالا که متوجه شدم بیش از ده روز شده که پستی اینجا نگذاشته ام و اتفاقا کلی کارهای مختلف هم در این مدت انجام داده ایم خیلی جا خوردم. اما الان هم وقت نوشتن ندارم چون دوشنبه صبح هست و تو به سلامتی همین الان از در خانه رفتی بیرون به قصد شرکت و من هم می خواهم به سلامتی برای اولین بار پس از ماهها و چه بسا سالها برگردم کلی و کتابخانه برای درس خواندن و نه بازیگوشی. با اینکه هر دو خیلی هم خسته بودیم اما صبح را باید با انرژی شروع می کردیم که هفته های پر کاری پیش رو داریم. فقط همین را بگویم تا بعد که دیشب حدود ساعت ۱۰ شب بود که بعد از چند روز بی نظیری که دو نفری با هم در کاتج در ماسکوکا داشتیم رسیدیم خانه و کلی چیزهای جالب برای نوشتن دارم که احتمالا امروز عصر بعد از اینکه برگشتم خانه می نویسم. خصوصا اینکه امشب هم تو بعد از کار می روی خانه ی آیدا تا بچه هایش را برایش نگه داری تا اون به کلاس تزئین کیکش برسه.

پس فعلا!

هیچ نظری موجود نیست: