۱۳۸۹ شهریور ۵, جمعه

وام


جمعه شب هست. تازه الان از پیاده روی عصرانه با سه تایی با مادر برگشته ایم. مادر کمی قلبش درد گرفته اما حالش کلا خدا را شکر خوبه. سه تایی با هم رفتیم "سکند کاپ" و کمی نشستیم و بعد هم برگشتیم خانه. مادر خیلی نمی تونه راه بره اما باز هم خوب راه رفت.

امروز با هم رفتیم بالاتر از "فینچ" برای خرید به سوپر خوراک و بعدش هم شیرینی بی بی که زولبیا و بامیه ی خوبی داره و عسل بسیار عالی. زود رفتیم و برگشتیم تا مادر خیلی تنها نباشه.

اما بهترین اتفاق خبر بسیار خوشحال کننده ی وام OSAP به تو بود که فکر می کردیم در حدود پول دانشگاه بهت تعلق بگیره اما 5 هزار دلار به خودت اضافه داده اند که به قول تو برای اجاره خانه خیلی کمک خواهد بود. اجاره ی خانه با پول برق نزدیک 1600 دلار در ماه هست و البته خانه ی خیلی خوبیه. دلیل اصلی انتخاب این خانه نزدیکی اش به دانشگاه تو بود اما گویا در سرمای زمستان قدم زدن تا دانشگاه به مدت 20-15 دقیقه شدنی نیست و اگه اینطور باشه برای سال بعد خانه را عوض می کنیم. بیشتر داریم میدیم برای نزدیکی به دانشگاه اما اگه در زمستان امتیازی نباشه بهتره بریم بالاتر و هم من کمی به دانشگاهم نزدیکتر بشم و هم تو کلا با قطار بری و بیای.

مامانت دبی هست و جهانگیر از سفرش به تایلند با فرناز برگشته بود. دارند خانه را عوض می کنند و به همین دلیل هست که مامانت بیشتر از دو ماهه که دبی مانده. اوضاع کار و بار بابات هم خیلی تعریفی نداره و گویا دوباره با کسانی که فکر می کرد آدمهای درست و حسابی هستند -اینبار آخوندهای آستان قدس- خواسته بود کار کنه که گرفتار شده و حالا براش دردسر و دادگاه و ... درست شده.

مامانم هفته ی بعد جمعه خواهد آمد و ما برای یک هفته چهارتایی با هم خواهیم بود و بعد از آن دانشگاه شروع میشه و من باید بدوم دنبال درسهایی که می خواستم بردارم اما بابت اشتباه دانشگاه و گم کردن مدرکم که از سیدنی فرستاده بودم و اینها گمش کرده بودند وقت ثبت نام را از دست دادم و بعیده بتونم درسهای اصلی را بردارم.

انتخاب واحد تو هم که بعد از شروع ترم خواهد بود و مشکلی نداری.

هیچ نظری موجود نیست: