۱۳۹۳ دی ۲۵, پنجشنبه

Low Aim

با اینکه تمام امروز را در خانه نشستم تا کارهای اداری و فرمهای مربوطه برای پروپزالم را تمام کنم و با توجه به اینکه تمام روز گذشته هم در کرما تا غروب نشستم و بلاخره فهرست منابع را در ۱۲ صفحه تمام کردم و پیش خودم قرار گذاشته بودم که تا آخر این هفته کارها تمام شود اما نشد. یک مشکل تکنیکال در ایمیل دانشگاهی ام پیش آمده و هنوز نتوانستم فرم مربوط به اخلاق تحقیقاتی را دریافت کنم.

سه شنبه بعد از کلاس آشر با هم تا شهر برگشتیم. تا خیابان بلور مرا رساند و در راه درباره ی فیلم و سینما حرف زدیم و قبلش هم در پایان کلاس یادداشت هایی که برایم به عنوان کامنت در حاشیه ی پروپوزالم نوشته بود و من و خصوصا تو نتوانسته بودیم بخوانیم را بهش نشان دادم و  خلاصه دستگیرم شد که چه می گوید. دایم تاکید داشت که وقتت را بی خود روی این چیزها نگذار و زودتر کارش را تمام کن و بده بره! البته که دلپذیر است شنیدن این سطح اعتماد از استاد راهنمایت اما اینکه اساسا بخواهد همه چیز را اینگونه سرسری بگیرد می تواند در آینده به شدت نگران کننده شود.

چهارشنبه بعد از اینکه تو را رساندم رفتم و در کرما نشستم و کار فهرست منابع را تقریبا نهایی کردم. اینکه آشر دایم تاکید داشت که کلا نوشتن پروپوزالت یک روز پیشتر کار نمی برد یک حرف بی پایه و سخیف بود. درست کردن فهرست منابع ام یک روز تمام وقت گرفت. اما در حین کار با هم دایم تلفنی حرف میزدیم و قیمت بلیط و هتل را برای کنفرانس تیلوس نیویورک چک می کردیم. خلاصه با کلی بالا و پایین شدن و گشتن به کمک هم بهترین قیمت را گرفتیم که خودش خیلی زیاد بود. تا اینجا نزدیک هزار و صد دلار و تازه رفتن و چند روز اقامتمان هم هست. ای کاش که در فصل و هوای مناسبی بود تا می توانستیم کمی هم از گردش و پیاده روی در شهر لذت ببریم. اما خبر خوب دیروز ایمیلی بود که از FGS گرفتی بابت معرفی فایلت به شرک در لیست الف. با اینکه قبلا هم بهت گفته بودند اما به هر حال به شکل رسمی آن صد البته که خبر خیلی خوبی بود. از صمیم قلب آرزو می کنم که موفق بشی تا هم کمی به فضای درس و دانشگاه برگردی و دلگرم بشی و هم صد البته تاثیرش در روزمه و خصوصا کمک مالی اش به زندگی مون و خب گفتن هم نداره که چقدر به من روحیه میده چون واقعا برایش تلاش کردم هر چند متعقدم به شدت جای کار بهتر داشت و تو برای پروپزالش کم کاری کردی.

فردا شب بعد از اینکه از دانشگاه برگردم آیدا و آروی با بچه ها و مامان آیدا مهمانمان برای شام هستند. فردا هم البته به سلامتی اولین سفارش GB  را در سال جدید داری و کلا هفته ی آینده هفته ی به شدت شلوغ سفارش هایت خواهد بود به سلامتی. سه روز در وسط هفته و دو روز هم هفته ی بعد، ضمن اینکه یکشنبه هم برای تولد آنالیا قرار شده تو برای مهمان های آیدا شام از لیست GB  تهیه کنی. خلاصه که حسابی شلوغی و از آن بدتر اینکه این ماه و فوریه اوج کاری HR هست طوری که امروز داشتی می گفتی همه از دست سندی شاکی هستند و اگر اینطوری بخواهد روی اعصاب باشد و اوضاع درست نشود بهتره به فکر یک ER دیگه باشه. خلاصه که اعصاب خودت هم حسابی مستهلک شده.

این دو شب گذشته دو فیلم دیدیم که بد نبودند - در واقع آنقدر فیلم بد و ضعیف این مدت دیده ایم که همینکه فیلم ها فاجعه نباشند راضی شده ایم- The God's Pocket  که آخرین فیلم سیمور هافمن بود و فیلم بدی نبود و Bluebird.

اگر از آلمانی و ورزش و ... بخواهم بگویم خیلی وقتی نمی برد چون تقریبا هیچ است و همین.

اما دوست دارم در انتها یک جمله از بروس لی به عنوان حسن ختام بیاورم که وقتی خواندم خیلی مشعوف شدم:

"Not failure, but low aim, is the crime. In great attempts it is glorious even to fail"  

هیچ نظری موجود نیست: