سلام.
سال نو مبارک. آغازی که آغاز یک دهه، یک دوره و یک آغاز تازه است. دوستت دارم. این مهمترین چیزی است که می توانم همواره به تو اهدا کنم. تمام دل و روح و جانم. به تو یگانه ام، به تو نفس و نور چشمانم به تو درخت جانم.
دیشب با هم رفتیم "مالبورگ" سر کوچه و تا ساعتی بعد از تحویل سال نو با هم گفتیم و لبخند زدیم و کمی هم رقصیدیم. با بهترین آرزوها برای همگان. بخصوص برای وطن و هموطنان بیدار دل و آگاه مان. به آنهایی که شرافتشان تنها داریی شان است در برابر آنهایی که همه چیز دارند جز شرافت. با بهترین آرزوها و به امید بهترین روزها.
امروز صبح هم با اینکه اکثر جاها در نیوتاون تعطیل بود اما بلاخره برای صبحانه سر از "اربن بایتس" در اوردیم که در هوایی دلنشین و با حرفهایی خوب روز و سال خوبی را شروع کردیم. بعدش تو آمدی خانه تا بشینی سر مقاله ی کتاب و من یک سر رفتم دانشگاه و از آنطرف رفتم "گلیب بوکس" تا ببینم در حراج سالانه اش که از مدتی قبل تبلیغ کرده چی داره. ده تا کتاب خریدم که با توجه به کارت عوضویت مون شد 101 دلار. بعضی از کتابها عالی هستند. متون فلسفه ی سیاسی از افلاطون تا نیچه در یک جلد و قرن بیست در جلد دوم که شد 50 دلار - در حالیکه قیمت اصلیش نزدیک 200 دلار بود. زندگی نامه ی آرنت هم همینطور.
نزدیک سه و نیم بود که آمدم خانه و با هم نهاری که تو از برنامه ی "جمی الیور" یاد گرفته بودی را خوردیم و بعدش هم با آمریکا و ایران حرف زدیم و به استادمون ایمیل سال نو مبارک زدیم.
حالا هم که دارم این را می نویسم - و تو متوجه شده ای که من دارم چیزهایی می نویسم - اما به روی خودت نمی آوری، تو داشتی مقاله ات را شروع به نوشتن می کردی که یک دفعه از خوشحالی جیغ کشیدی. چی شده؟
تاریخ تحویل مقاله ات 6 ژانویه نیست، هجدهم ژانئیه است. بلافاصله بلند شدی که حالا ببین چه نوشته ی بهتری را آماده کنم. و من مطمئنم که درست میگی. این مدت را خیلی صرف کارت نتونسته بودی بکنی و حالا یک وقت مناسب پیدا کرده ای.
خوب این هم هدیه ی سال نو. البته من هم امروز برات کتاب The Road را گرفتم، اما می دونم که این هدیه ی یک چیز دیگه است. چون حالا می تونیم این سه روز باقی مانده از تعطیلات را تمام وقت پیش هم و با هم باشیم بی نگرانی و دغدغه ی مقاله ی عقب افتاده.
الان جلوی تلویزیون نشسته ای و فیلم فرانسوی شبکه ی SBS را که دوست داشتی ببینی و بعدش هم کنسرت کلاسیک زنده از اتریش را می خواهی ببینی. من هم الان لیوانم را بر می دارم و میام کنار دلت در این اولی غروب زیبای سال و دهه ی جدید.
به امید یک عمر دراز در کنار هم بودن با سلامتی و دلخوشی.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر