آخرین ساعتهای سال 2010 هست. جمعه ساعت 6 عصر. البته هوا تاریکه و خنک. اگر سیدنی بودیم الان ساعتها بود که وارد سال جدید شده بودیم.
امروز بعد از تمیزکاری حسابی خانه رفتیم بیرون تا کارتی برای امشب بخریم که توش هر کدوم برای آن یکی آرزوها و خواستهایمون را بنویسیم. بعدش هم من رفتم سلمانی و تا برگشتم خانه تو عدس پلویی بی نظیر درست کرده بودی و البته خسته بودی و هستیم. حالا هم رفته ای دوش بگیری و برای شب که احتمالا قراره بریم خیابان "کویین" تا کمی در شادی سال نو با دیگران شریک بشیم آماده بشی.
خب! سال سال خیلی سخت و تا اندازه ای طاقت فرسا بود. اما تجارب خیلی ارزشمندی به دست آوردیم و اگر بتوانیم برای آینده چراغ راهمون کنیم حتما بیش از پیش به اهمیت امسال پی می بریم.
دیشب قبل از خواب کمی با هم خاطرات مهم امسال را مرور کردیم. از شروع سال که برای آپلیکیشن ها در بدو وادو قرار گرفتیم تا گرفتن ویزای اقامت و جواب دانشگاه تو و بعد از مدتها و نگرانی مال من و بعد درست کردن مقدمات کار رضا و ستایش و جمع کردن وسایل و زندگی و تحویل خانه به بچه ها و کارهای آنها را تا حد امکان انجام دادن و رفتن به دبی برای 5 روز که هنوز نرسیدم اینجا درست و حسابی آن ایام را بنویسم و آمدن به اینجا و گم شدن مدارک دانشگاهی من و دنبال خانه دویدن و وسایل خریدن و بعد از همه کار تمیز کردن اینجا از پشم سگ و بعد بی پولی و مهمان داری و دانشگاه و فرصت نکردن برای سر خاروندن و ... و... تا حالا. هنوز ترممون تمام نشده که از سه شنبه کلاسهای من شروع میشه و دوباره بدو بدو.
اما هر دو معتقدیم که سال 2010 از جمله مهمترین سالهای زندگی مون بوده. کمی از دلایلش را در نوشته ی قبلی آوردم اما به قول تو هم باعث تغییرات گسترده و آینده دار در زندگی خودمون شد و هم کمک به تغییر زندگی یک زوج دیگه.
به هر حال این اولین سال از دوره ی 10 ساله ای بود که سال قبل در شب سال نو در بار سر کوچه مون "مالبورگ" با هم درباره اش و اینکه باید خیلی کوشش کنیم حرف زدیم.
امشب هم قراره دوتایی همون کار را به سنت تبدیل کنیم و بریم جایی بشینیم و برای امسال مون هدف گذاری کنیم. من هنوز نمی دونم دقیقا تو چه خواهی خواست اما شک ندارم که سلامتی - بخصوص ورزش- درس و تفریح در هدفهای امسال ما الویت داره. به هر حال قرار شده از امکانات خانه استفاده ی بهتری کنیم و از نزدیکی کتابخانه ی "کلی" برای درس خواندن.
خب! تو از حمام آمده ای بیرون و من باید تمامش کنم. آهنگی شاد گذاشته ام برای اینکه کمی آماده ی سال نو بشیم.
سلامتی، سعادت، آرامش
رفع گرفتاری برای همه، آمرزش روح رفتگان بخصوص پدرم، پدر بزرگها و افشین که هنوز باورم نمیشه
سلامت رسیدن مسافران
شفا و درمان بیماران
موفقیت در تحصیل درس انسانیت
و
امید
امید بخصوص برای مردم ایران
امیدوارم که من و تو هم شاعرانه تر روی زمین زندگی کنیم
به نحوی که دوستان و اطرافیان و دیگران از دست و دل و زبان و خواسته هایمان در امان و آسایش باشند
اما خواست شخصی: پذیرش گرفتن تو
امیدوارم
چون تو را دارم
و
از تو
از تو روح و جان و نور زندگیم
از تو درخت جان و معنی روزگارانم
ممنونم
با امید آغاز می کنیم