سال ۲۰۱۱ در حالی رو به اتمام هست که من نمره ی قبولی بابت درس و کارهایی که باید بطور درست انجام می دادم ازش نگرفتم.
سالی بود که با سرماخوردگی شدید در شب اول ژانویه شروع شد و با سرماخوردگی در حال اتمام هست. سالی که نمرات دانشگاهی خوبی در آن گرفتیم و تو به سلامتی از دانشگاه تورنتو فارغ التحصیل شدی اما من کم کاری مفرط داشتم و هنوز مقالات درسهای سال قبل را تحویل نداده ام. ژانویه و فوریه و مارچ به دانشگاه و نگرانی های مالی و پا درد تو گذشت. در آوریل من کنفرانس گروه را که باید با انا برگزار می کردیم به خوبی به اتمام رساندم و آخر ماه مامان و بابات برای ۶ هفته آمدند پیشمون.
در تمام طول تابستان به هوای درس خواندن هیچ کاری انجام ندادم و با اینکه تو بلاخره مقالاتت را نوشتی و فارغ التحصیل شدی اما من مثل خر در گل دو تا مقاله ی آدورنو و هگل ماندم که بیشتر بخوانم و بهتر بفهمم. اما مهمترین کار امسال در تابستان انجام شد که درست کردن کار پذیرش تو در دانشگاه بابت اشتباهی که کردند بود.شاید این کار به تمام ناکامیهای امسالم نه تنها می ارزید که بسیار هم مهمتر بود. اما نگرانی دوباره بابت سلامتی معده و دستگاه گوارش تو در ماههای سپتامبر و اکتبر خیلی سایه ی سنگینی به سال در حال اتمام انداخت تا خدا را شکر مسئله به خیر گذشت هر چند هنوز تو درد داری و خیلی احساس بهبود نمی کنی.
مهمان داری از ایران و استرالیا و کمی بیشتر جا افتادن در محیط کانادا از جمله ی دستاوردهای امسال بود. پیدا کردن کار توسط تو و حمایت مالی مامانم بخصوص امسال را سال مهمی کرد. مسافرت به آمریکا و دیدن اوضاع و احوالشون هم که جای خودش را داشت.
خلاصه که با اینکه مریضی و بیحالی و درس نخواندن من از نقاط منفی امسال بود اما جا افتادن و کار پیدا کردن تو و نمرات نسبتا خوبی که گرفتی و من هم دوتایی گرفتم و مسافرت و پرونده ی مامان و بابات و درس خواندن آنها و آلمانی خواندن من از جمله ی نقاط مثبت داستان سالی که گذشت بود.
البته تمام اینها یکطرف و داستانهای خاورمیانه و نور امیدی که به دلهای ما داد یک طرف. بی انصافی نباید کرد و باید گفت که جنبش وال استریت و تلاش برای نشان دادن سیستم غیرعادلانه ی جهان سرمایه داری هم در این لیست باید قرار بگیره.
می دانم اوضاع مردم ایران تعریفی نداره و حال دوست خوبم رسول خوب نیست. اما با امید و آرزو این سال را که رو به اتمام هست تحویل می دهیم به آرزو و امید سال بسیار بهتر و مهمتر. سال و سالهای بسیار تعیین کننده تر و روشنتر.
تصمیم دارم که کمتر نق بزنم و تحملم را بیشتر کنم. تصمیم دارم که تا حد امکان کار امروز را به فردا نیفکنم و بخصوص یادم باشه که باید قدر زندگی مون و سلامتیمون و تو را بیش از پیش بدانم. می خواهم حرف کایلا را آویزه ی گوش کنم وقتی که گفت شاید در ترم آخر دستم شکست و نرسیدم کارم را تمام کنم اگر از اول روی برنامه و نظم آکادمیک پیش نرم.
تصمیم دارم که با تو زندگی جدیدی آغاز کنم و به قول تو آکادمیک بودن را در لحظه لحظه ی زندگیمون جاری و ساری کنم. تصمیم دارم به کمک تو بزرگتر بشم چون می دانم که تو برای بهتر شدن زندگیمون از هیچ کاری فروگذار نخواهی کرد.
تصمیم دارم کارهای عقب افتاده را اول انجام بدهم و بعد هم استارت کارهای جدید را بزنم. از درس و گواهی نامه گرفته تا نوشتن ام آر پی و مسافرت به شهرهای جدید. تصمیم دارم که سعی کنم فاز اول پروژه ی *مردی دیگر* شدن را افتتاح کنم و این مهم تنها به دستان تو و حمایت تو و از همه بنیادین تر لبخند تو شدنی است.
یادته چنین شبی بود دو سال پیش که دوتایی با هم در بار هتل مالبورگ قرار گذاشتیم که قدر دهه ی پیش رو یعنی ۲۰۱۰ تا ۲۰۲۰ را چنان بدانیم که در سال ۲۰۲۱ کاملا آنجایی که می خواستیم باشیم و لیقتش را داریم باشیم. خب! دو سالش گذشته. شاهکار نبوده اما بد هم نبوده. حالا باید رو به سمت شاهکار شدن حرکت کنیم.
کارهای زیادی است که باید انجام بدهیم، جاهای زیادی که باید برویم. کتابهای بسیاری که باید بخوانیم، دوستان زیادی که بیرون منتظرمان هستند تا پیدایشان کنیم. فیلمها و مستندهای تاثیرگذاری که باید ببینیم. موسیقی ها و رنگهایی که باید کشف کنیم و زبانهایی که باید بیاموزیم. شهرهایی که منتظرند تا پا روی سنگفرششان بگذرایم و سطرهایی که باید به دست من و تو نوشته شوند. آجرهایی که باید روی هم بچینیم و افقهایی که باید برای خودمان و دیگران بگشاییم.
خیلی کارها هست که باید بکنیم و می خواهیم که شروع کنیم. زمان تماما ایستاده تا من و تو عقربه اش را تکان دهیم. تا من و تو سال جدید را آغاز نکنیم سالی تحویل نخواهد شد و سال دگری از راه نخواهد رسید. بیا سال را نو کنیم و زندگیمان را و جهان را. چون تنها اینها به دست من و تو، به لبخند و صبر و حوصله ی تو و من انجام خواهد شد. بیا بهم تبریک بگوییم و بوسه دهیم و سال را تحویل کنیم. من در کنار تو، همواره و همیشه. تو در کنار من. سال نو زندگی نو مبارک.
امشب برای تحویل سال منزل ریک و بانا دعوتیم که من به فال نیک گرفته ام. آدمهای خاص و دوست داشتنی. نویسنده و پزشک و هنرمند. با اینکه امروز در حمام حالم بد شد و فشارم به حدی افتاد که تو را صدا زدم تا برایم آب قند بیاوری و بتوانم خودم را جمع کنم، با اینکه الان هم به شدت خسته و بیحال و بی توانم اما می دانم که سال ۲۰۱۱ که در مجموع سال خوبی بود را برای ورود به سال و سالهای بهتر تحویل می دهیم. می دانم که قرار است اتفاقهای مهم و خوب و یگانه در این سال و سالها برای همه و بخصوص برای ما رخ دهد. می دانم که زمان آبستن کارهای سخت است اما نوید نتایج شیرین تر از عسل و روشن تر خورشید و گرمتر از آتش را می دهد.
پس سلام به تو و زندگی و سال نو. سلام من به عشق که تنها با تو برای من معنا میشود. سلام!